۱-۲ نظریه های بهزیستی روانی
۲-۱۳-۱- نظریه فرانکل
نظریه فرانکل بر معناجویی افراد در زندگی تأکید داره. اون عقیده داره که رفتار آدمها نه براساس لذتگرایی نظریه روانکاوی فروید و نه براساس نظریه قدرتطلبی آدلره، بلکه آدمها در زندگی به دنبال معنا و مفهومی واسه زندگی خود میباشن. اگه فردی نتونه معنایی در زندگی خود پیدا کنه، احساس پوچی به اون دست میدهد و از زندگی ناامید میشه و ملالت و خستگی از زندگی تموم وجودش رو فرا میگیرد. ً این حس منتهی به مریضی روانی نمی شه، بلکه پیشآگهی بدی واسه دچار شدن به این اختلالاته. پس فرانکل بهزیستی رو در پیدا کردن معنا و معنی در زندگی میدونه (فرانکل، ۱۹۹۵).
۲-۱۳-۲- الگوی ویسینگ و واندان
ویسینگ (۱۹۸۸)، وان دان (۱۹۹۴) به نقل از زنجانی طبسی (۱۳۸۳)، یه سازهی بهزیستی، روانشناختی کلی رو معرفی کردن که به وسیلهی ” احساس انسجام و ترتیب ” در زندگی، تعادل عاطفی و رضایت کلی از زندگی، مشخص و اندازه گیری میشه. اونها تأکید می کنن که بهزیستی روانی، سازهای چند بعدی یا چند وجهیه و این بخشها رو در بر میگیرد:
عاطفه : در افراد بهزیست یا خوشبخت، احساس مثبت بر احساسات منفی غلبه داره .
شناخت : این افراد رضایت از زندگی رو تجربه می کنن. به نظر اونها زندگی قابل درک و کنترله.
رفتار: افراد بهزیست، رقابتهای زندگی رو میپذیرن و به کار و فعالیت علاقه دارن.
روابط بین فردی : افراد بهزیست به بقیه اعتماد می کنن و از تعامل اجتماعی هم بهره مند هستن.
۲-۱۳-۳- نظریه ریف
در طول دههی گذشته ریف واسه اولین بار تعریفی چند بعدی واسه بهزیستی روانی ارائه داد (ریف، ۱۹۸۹). شش مؤلفهی اینجا مطرح شد. تحقیقات بسیاری روی بهزیستی با در نظر گرفتن این مدل انجام شد که بعضی به بررسی اثر سن، جنسیت یا وضعیت اقتصادی- اجتماعی بر بهزیستی پرداختن و یه سری های دیگه بهزیستی رو به عنوان دلیلی متأثر از تجارب زندگی (ازدواج، بچه دار شدن و طلاق و…)و یا تحولات زندگی و هم رقابتهای خاص (داشتن والدین الکلی، داشتن بچهی عقب مونده ذهنی، پرستاری از همسر یا والدین مریض) مورد مطالعه قرار دادن. این مؤلفهها عبارتند از : پذیرش خود، هدف و جهتگیری در زندگی، رشد شخصی، تسلط بر محیط، اختیار و روابط مثبت با بقیه (ریف، ۱۹۸۹: ۷۲).
۱-۳ عوامل مؤثر بر بهزیستی
عوامل مختلفی بهزیستی رو دچار تغییر می کنن. ویلسون (۱۹۶۷) نشون داد که عوامل غیر شخصیتی، هم بهزیستی رو تحت اثر قرار می بدن. اون گفت افراد خوشحال و راضی آدمایی جوون، سالم، تحصیل کرده، با درآمد بالا، برونگرا، خوش بین، بدون نگرانی، مذهبی، متأهل و با عزت نفس بالا، با روحیه و خوشحال، بهره مند از هوش سرشار و فروتن هستن. عواملی چون سن، درآمد و تحصیلات اثر چندانی بر بهزیستی ندارن (کرمینوری و همکاران، ۱۳۸۱: ۲۸؛ به نقل نبئی، ۱۳۹۱).
۱-۴ امید به زندگی
هر چند پروسه تولد نوزاد با رنجهای زیادی همراه س اما واسه والدین لذتبخش میباشه. با وجود خیلی از مشکلات که والدین واسه تولد بچه خود متحمل میشن امید به سالم و طبیعی بودن کودک معمولاً موجب احساس اعتماد در اونها و در نتیجه پذیرش کودک میشه. به محض آگاه شدن والدین از معلولیت بچه، تموم آرزوها و امیدهای اونها تبدیل به ناامیدی شده و مشکلات، شروع میشه. در واقع، تولد کودک کم توان ذهنی نمایانگر ویرانی تصوراتیه که والدین در سر میپروراندند. مادر، اولین شخصیه که مستقیما با کودک رابطه برقرار می کنه. رویارویی مادر با بچه کم توانذهنی، نیاز کودک به مراقبت دائمی، اهمیت جفت و جور ساختن شرایط خاصی رشد، تجربهی تنش والدین به وجود اومده توسط وجود رفتارای آیینی، مشکلات زبانی، قشقرق و از دست دادن مهارت مراقبت از خود در این گروه ازکودکان، همه زمینه رو واسه ضعیف کردن کارکرد طبیعی مادر جفت و جور میکنن. وجود اینجور مشکلاتی افزایش میانگین مشکلات روانی در مادران کودکان استثنایی و مخصوصا مادران دارای کودک کم توانذهنی رو در مقایسه با مادران کودکان عادی به دنبال داره. هم اینکه داشتن انتظارات و انتظارات دور از توانایی کودکان و برآورده نشدن اونها موجب شکست والدین میشه.
پس تولد یه کودک کم توانذهنی در مادرانی که به مدت ۹ ماه بارداری، انتظار یه کودک سالم و با ویژگیهای طبیعی رو داشتن موجبات احساس گناه و تقصیر، شکست و محرومیت به وجود اومده توسط طبیعی نبودن کودک رو در مادر جفت و جور می کنه که بالطبع غم، اندوه و افسردگی رو به دنبال داره. در کل، اینجور شرایطی می تونه دلیل گوشهگیری، نبود علاقه به ایجاد رابطه با محیط، احساس خودکم بینی و بی ارزشی در مادر شه و نتیجه های منفی مثل اضطراب، خشونت، احترام به خود پایین و افسردگی شدید رو در مادران به دنبال داشته باشه و سلامت اونها رو به خطر اندازد. یکی از مهمترین منابع زمینهساز این گروه از مشکلات روانشناختی از دست دادن امید به زندگی به نظر میرسد که امیدواری در تموم ابعاد زندگی لازم باشه. امید به معنی توانایی باور به داشتن احساس بهتر، در آینده میباشه. امید با نیروی نافذ خود، تحریک کننده فعالیت فرده تا بتونه تجربههای نو به دست بیاره و نیروهای تازه های رو در فرد بسازه. امید به عنوان یکی از منابع مقابلهی آدم در سازگاری با مشکلات و حتی مریضیهای صعب العلاج در نظر گرفته میشه. هم اینکه امید می تونه به عنوان یه عامل شفادهنده، چندبعدی، پویا و قوی توصیف شه و نقش مهمی در سازگاری با از دست دادن داشته باشه.
آثار به درد بخور امید بر سلامت جسمی و روانی در تحقیقهای مختلفی تایید شده. مثلا، اتحاد مثبت امید با عاطفهی مثبت، احساس خودارزشمندی احترام خود و اتحاد منفی با افسردگی اضطراب احساس فرسودگی و کلا با عاطفهی منفی نشون داده شده. از نظر اسنایدر و همکاران، ملالت و افسردگی با انسداد یا نبود تحقق اهداف رابطه داره و واسه فرد، دارای مهم ترینّیته. سطح پایین امید، پیش بینیکننده سطح افسردگی و کمبودهای روانی اجتماعیه. بررسی علمی امید به زندگی در آدم قدمتی کوتاه داره و دوران ابتدایی خود رو میگذراند. اسنایدر واسه اولین بار، نظریه امید رو مطرح کرد و اون رو تشکیل شده از قدرت اراده، قدرت راهیابی، داشتن هدف و تشخیص مشکلات دونست. گروپمن امید رو احساس وجد و نشاط در نظر میگیرد که وقتی تجربه میشه که فرد آیندهی بهتری رو اون طرف چشمون خود توقع داشته باشه. امید، عبور از مشکلات مهم و پرتگاههای عمیق رو درزمان راه آسون کردن می کنه. امید به فرد جرأت میدهد که با شرایط خود مواجه شه و ظرفیت شکست دادن اونها رو پیدا کنه.
بر خلاف گروپمن که خصیصهی واکنشی واسه امید در نظر میگیرد و اون رو مانند دارونما تلقی می کنه، اسنایدر عقیده داره که امید، خصیصهی فعالیه که در بر گیرندهی داشتن هدف، قدرت برنامه ریزی و اراده واسه رسیدن به هدف، توجه به مشکلات رسیدن به هدف و توانایی رفع اونها هستش: ناامیدی، فرد رو در وضعیت غیر فعالی قرار میدهد که نمیتونه موقعیتهای جور واجور خود رو سبک سنگین کنه و در مورد اونها تصمیم بگیره. ناامیدی، شخص رو در برابر عوامل تنشزا، بی دفاع و گرفتار می کنه. شخص با گذشت زمان، همه امید خود رو از دست میدهد و افسردگی عمیق رو جانشین اون می کنه. طرز تفکر ایشون حالت انعطافناپذیر همه یا هیچ داره که مانع حل مسئله میشه. واقعا ناامیدی باعث ضعیف کردن مهارت حل مسئله در فرد می شه. هم اینکه دلیل میشه که فرد به طور دایم تجربههای خود رو به شکل منفی و نادرست آزمایش کرده و نتیجه های نگران کننده ای رو واسه مشکلات خود در نظر بگیره. (طاهری و همکاران، ۱۳۹۱)
یکی از مشغلههای بزرگ ذهن آدم، خود انسانه .آفرینش و پیدایش آدم، هدایت شده و جهتداره یا بیجهت و تصادفی بوده. اگه واسه بودن آدم معنایی هست، اون معنا یا اون معناها چیه و کدوما هستن و چیجوری باید اونها رو دریافت و محقق ساخت. (فرانکل، ۱۹۷۵؛ ترجمه یزدی، ۱۳۷۵).
به ذهن بعضی، سوالهایی چون چه باید بکنم؟ چی درسته؟ چی غلطه؟ چیجوری تصمیم بگیر م؟ به طرف کدوم هدف بروم؟ و واسه چه غایتی تلاش کنم؟ خطور می کنه. معمولا این سوالها به یه ذهن مریض و پریشون متبادر نمی شه بلکه از یه روح بیدار و پخته که در پروسه جستجوگری فعال قرار داره برمیپاشه. متأسفانه افراد صبر خود رو از دست می بدن و خیلی راحت تحت اثر گفتههای بقیه قرار گرفته و در این مقابله میدون رو خالی می کنن. کسائی هم که سوالگری می کنن و در جسجوی جواب هستن خود رو تو یه مارپیچ نا امیدی میپیدا کنن و چون نمیتونن ذهن خود رو باز پیدا کنن و در بحران راه خود رو پیدا کنن درجا میزنند (فرانکل، ۱۹۶۳). زندگی توأم با مریضی یا صدمه شدید غیرقابل پیش بینی و نامطلوبه. این نوع زندگی پر از خطرهاییه که متوجه خودانگاره شخصه و هم اینکه به عزتنفس، احساس آزادی، فعالیتهای روزمره، راحتی جسمی و زندگی آیندهی ایشون صدمه میزند. مریضی لاعلاج نتیجه های مختلفی رو برجا میگذارد؛ از جمله: رد، خشم افسردگی، خاطر جمع نبودن و تنهایی (نصری و همکاران، ۱۳۸۰) در هر دوره از تاریخ، در هر فرهنگ و تمدنی در همه طبقات اجتماعی آدمایی وجود داشتن که از نظر فعالیت اجتماعی، پایینتر از حد طبیعی بوده ان و این سازگاری اونها رو با محیط زندگیشون مشکل ساخته. (نیسی، ۱۳۷۷).
۱-۵ رضایت زناشویی
۲-۱۶-۱- تعریف رضایت زناشویی
طبق تعریف، رضایت زناشویی به عنوان کارکرد و رفتار مناسب زن و شوهر براساس وظایف سنتی و شرعی و قانونی تعیین شده واسه هر کدوم از اونا به شکل قانون خونواده و خرده فرهنگه (نقل دانایی، ۱۳۹۱).
رضایت زناشویی به عنوان کارکرد و رفتار مناسب زن و شوهر براساس وظایف سنتی و شرعی و قانونی تعیین شده واسه هر کدوم از اونا به شکل قانون خونواده و خرده فرهنگه. این کتاب درجنبههای رفتاری، شناختی وعاطفی مطرح میشه. رضایت زناشویی حالتیه که طیّ اون زن و شوهر از ازدواج با همدیگه و با هم بودن احساس شادمانی و رضایت دارن (سینه ها و ماکرجی، ۱۹۹۱؛ به نقل عطوفیسلمانی، ۱۳۸۲). و ینچ و همکاران اون (۱۹۷۴) فکر می کنند که رضایت زناشویی برابری بین وضعیّت موجود و وضعیت مورد انتظاره. طبق این تعریف رضایت زناشویی وقتی محقق میشه که وضعیت موجود در روابط زناشویی با وضعیت مورد انتظار فرد منطبق باشه. الیس در ۱۹۸۹ بیان می کنه که رضایت زناشویی احساسات عینی از خوشحالی، رضایت و لذت تجربه شده توسّط زن یا شوهره وقتی که همه جنبه های ازدواج شون رو در نظر میگیرند (سلیمانیان، ۱۳۷۳).
برابر با نظر هادسن (۱۹۹۲ ؛به نقل ثنایی، ۱۳۷۹) درک زن یا شوهر از اندازه، شدت و دامنه مشکلات وجود در رابطه نشون دهنده سطح رضایت زناشویی اونهاست.
۲-۱۶-۲- عوامل تعیین کننده موفقیّت ازدواج و رضایت زناشویی
در تحقیق بنی جمالی و همکاران (۱۳۸۳) علل از هم پاشیدگی خونوادهها و هم موفقیت ازدواج زوجهای جوون رو شامل موارد زیر عنوان کردن: ۱- کمی سن جوانان به هنگام ازدواج، فقر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، کم بودن سواد، پایین بودن سطح شغلی، دخالت بیخود دور و بری ها، پدیده طلاق والدین زوجهای ناموفّق، وابستگی مالی زن و شوهر به والدین، همه از عوامل تهدید کننده زندگی مشترک زن و شوهر جوون بودن؛ ۲- نبود همسویی زن و شوهر در جهات جور واجور موجب اختلاف زناشویی بین زن و شوهر میشه؛ ۳- شباهت نظرات زن و شوهر به عنوان عامل موندگاریبخش زندگی مشترک شناخته شد؛ ۴- وجود مریضیهای جسمی، روانی و مشکلات رفتاری اعلام نشده از طرف همسران و خونوادههای اونها عامل سستی روابط بین زن و شوهر تلقی شد.
در ادامهی مطلب به ارائه نظرات پژوهشی در مورد بعضی از مهمترین عوامل شناخته شده در بهبود کیفیت زندگی زناشویی و افزایش رضایت از اون به صورت جدا شده از هم اشاره شده.
واسه به دست آوردن جزییات بیشتر و جستجو در بین هزاران پایان نامه
در موضوعات جور واجور و دانلود متن کامل اونا
با فرمت ورد به سایت zusa.ir مراجعه کنین
- مهارتهای ارتباطی[۵]
رابطه نقش مرکزی در ازدواج اجرا می کنه (بورلسون و دنتون[۶]، ۱۹۹۷) به گونهای که از دید ویژگیهای زناشویی مشخّص شده که رابطه موثر و موثر میان شوهر و همسر مهمترین جنبهی خونوادههای دارای کارکرد مطلوب میباشه (گریف، ۲۰۰۰). بک وجونز[۷] (۱۹۷۲؛ به نقل ساپینگتون، ۱۳۸۲) فهمیدن که عادیترین مشکل در ازدواجهای نا آروم و پر دردسر به درستی رابطه ضعیفه. یعنی موضوعات ارتباطی ممکنه نگرانیها و نگرانهای اولیهی بعضی زوجهای مراجعه کننده واسه درمان باشه (کار، ۲۰۰۰). رویکردهای ارتباطی بیشتر با سه فرض اساسی به بررسی ازدواج و روابط زناشویی میپردازند: ۱- اختلافهای زناشویی غیر قابل اجتنابند، هدف درمانهای ارتباطی حذف کامل این اختلافها نیس بلکه تلاش می کنن تا به اونها جهت بدن و اونها رو در مسیرهایی سازنده به کار اندازند؛ ۲- رابطه در دو سطح کلامی و غیر کلامی روی میدهد و یکی از دلایل اصلی بروز اختلافهای زناشویی، ناهماهنگی پیامهاییه که به طور همزمان به وسیله این دو سطح منتقل میشن؛ ۳- همسران در روش های ایجاد رابطه با همدیگه فرق دارن (سهرابی، ۱۳۸۲). در کل، یه فرض عمومی این بوده که دلیل خیلی از مشکلات ارتباطی زناشویی، مهارتهای ارتباطی به درد نخور از طرف همسران میباشه و برابر با این دیدگاه ادونوهیوو کراچ[۸] در ۱۹۹۶ گفتن که آموزش رابطه به عنوان تلاشی جهت بازسازی رابطه مسئلهدار، مؤلفهای مهم در خیلی از رویکردهای درمان زناشوییه (بورلسون و دنتون، ۱۹۹۷).
۲- تقابل[۹]
یه منبع بسیار مهم رضایتمندی در ازدواج یعنی جایزههایی که دو طرف به همدیگه می بدن. زن و شوهرهای شادکام عوضش جایزههایی که از همدیگه دریافت می کنن به همدیگه جایزه می بدن، اما رفتارای تنبیه کننده طرف مقابل رو ندیده میگیرند. اونها در مورد رفتار خوب تقابل دارن اما رفتار ناخوشایند طرف مقابل رو تلافی نمیکنن، بر عکس، زوجهای ناراضی رفتار جایزه دهنده همدیگه رو ندیده میگیرند اما همیشهً با تنبیه کردن رفتار بد طرف مقابل، دست به مقابله به مثل میزنند (ساپینگتون، ۱۳۸۲) یعنی تعاملها در زوجهای گرفتار، بیشتر با رفتار منفی دوطرفه مشخص میشه. اگه یکی از دو طرف، رفتاری منفی از خود نشون بده، طرف دیگه هم پاسخی مثل اون میدهد و اینجوری، زنجیرهی تعامل منفی پیش رونده شروع میشه (اشمالینگ و بقیه، ۱۳۸۳).
۳- مهارتهای حل مسئله[۱۰]
اختلاف محصول اجباری زندگی مشترکه (برنشتاین و برنشتاین، ۱۳۸۲) بین دو نفر همیشه احتمال اختلاف نظر هست و روش اداره و حلّ اختلافا با خوش حالی ازدواج رابطه داره (ساپینگتون، ۱۳۸۲). ظرفیت قبول اختلاف نشونه صمیمیت و نشونه یه خونواده سالمه. اختلاف سالم و خوب، سازنده س، و اما در خونوادههای مسئله دار، مسایل رو رد می کنن یا میپذیرن که با هم مخالفت نکنن، یا لب از سخن فرو میبندند و منزوی میشن (برادشاو[۱۱]، ۱۳۷۲). زوجهای ناراضی ً مشکل رو ندیده میگیرند. اما این زوجها، مشکلات خود رو از یاد نمیبرند، عوضش اونها رو مثل سندی لاک و مهر شده حفظ می کنن تا بعدا تو یه دعوا بزرگ مجدّداً اون رو به جریان بندازن (ساپینگتون، ۱۳۸۲). این در حالیه که در خونوادههای دارای کارکرد خوب، زوجها نه فقط به وجود اختلاف زناشویی اقرار دارن بلکه این اختلاف و مشکلات به روش موثّری حل میشن (گریف، ۲۰۰۰).
۴- عوامل شناختی
دلایل در حال افزایشای هست که روش های درک، تفسیر و آزمایش زوج از همدیگه و اتفاق های که در روابطشون اتفاق میافتند، اثر مهمی بر کیفیت روابط اونها میگذارد (باوکام، اپستین، بقیه زوشر[۱۲]، ۱۹۸۹؛ به نقل عطوفیسلمانی، ۱۳۸۲). آلبرت الیس[۱۳] (۱۹۷۶؛ به نقل اپستین و بقیه، ۲۰۰۵) اثر منفی “باورهای غیر منطقی” یا در آخر معیارهای غیر واقعنگرانهای که افراد در مورد روابط دوستانه دارن رو بر الگوهای تعامل و رضایت همسران مورد تأکید قرار داره. سلیمانیان (۱۳۷۳) دریافت که اندازه تفکرات غیر منطقی باعث نارضایتمندی زناشویی میشه. هالفورد (۱۳۸۴) بیان می کنه زن و شوهر مشکلدار، بیشتر مشکلات رابطهشون رو به همسرشون نسبت می بدن و فکر می کنن ایشون از روی عمد به گونهای ناخوشایند با اونها رفتار می کنه. در مقابل، زن و شوهر خوشبخت، شایدً بیشتر رفتارای منفی رو به شرایط محیطی موقت نسبت می بدن.
۵- هیجان و مهارتمندی هیجانی[۱۴]
همونجوریکه کردوا، گی و وارن[۱۵] (۲۰۰۵) بیان می کنن تحقیق در مورد هیجان، در بخش اتفاق میافتد. بخش اول وقوع، ظرفیت و شدت جوابدهی هیجانی رو در ازدواج بررسی کرد. مثلاً بررسی گاتمن در ۱۹۹۴٫ در این بخش مشخص شده که زوجهای پریشون نسبت به غیر پریشون، تقابل و عاطفه منفیتری رو نشون می بدن. بخش دوم، نقش هیجانات دچار اختلال مثل افسردگی و اضطراب رو در سلامت زناشویی بررسی کرد. این بخش پژوهشی یه رابطه قوی میان عاطفه دپرس و پریشونی زناشویی رو نشون داده مثلاً تحقیق بیچ[۱۶] در ۲۰۰۱٫ بخش سوم، نقش هیجانات رو در زوج درمانی بررسی کرد. از نظر این بخش پژوهشی اصل یا ریشه پریشونی رابطه در احساسات منفیه که در تعامل با همسر رو میشه.
یافته های تحقیق تیرگری، اصغرنژاد، بیان زاده و عابدین (۱۳۸۵) و هم تحقیق رحمانی و قیصری پور (۱۳۸۵) رابطه معنیداری بین هوش عاطفی (هیجانی) و رضایتمندی زناشویی نشون دادن، یعنی کلا زن و شوهر باهوش هیجانی بالا از رضایتمندی زناشویی بالایی بهره مند هستن.
۶- صمیمیت و خود افشاسازی[۱۷]
یافته های تحقیق اسدبیگی و سپاه منصور (۱۳۸۵) در مورد رابطه بین عناصر سبکهای عشق (صمیمیت، شهوت و تعهد) و رضایت زناشویی زنان نشون دهنده رابطه معنیدار میان عنصر صمیمیت و رضایت زناشویی بود.
هر چند همسران دوست دارن دیدگاههای مشابهی در مورد صمیمت و خود افشاسازی در رابطه زناشویی داشته باشن، اما معلوم گردیده که بین زنان و مردان در صمیمیت و رضایت زناشویی فرق هست (گریف و مالرب، ۲۰۰۱). یعنی تجربه صمیمیت در بین زنان و مردان فرق داره. زنان خود افشایی در مورد احساسات رو به عنوان صمیمیت زیاد میدانند و مردان داشتن فعالیتهای مشترک با همسر رو نشونهی صمیمت میدانند (مارکمن و کرافت[۱۸]، ۱۹۸۹؛ به نقل هالفورد، ۱۳۸۴). یافته های تحقیق اسدبیگی و سپاه منصور (۱۳۸۵) در مورد رابطه بین عناصر سبکهای عشق (صمیمیت، شهوت و تعهّد) و رضایت زناشویی زنان نشون دهنده رابطه معنیدار میان عنصر صمیمیت و رضایت زناشویی بود.
۷- کارکرد جنسی[۱۹]
رابطه جنسی با رضایت همیشگی از رابطه پیوند داره (هالفورد، ۱۳۸۴). همسران رضایتمند، همخوانی بیشتری میان فعالیت جنسی که خواهان اون هستن و فعالیت جنسی که تجربه می کنن گزارش میکنن. واسه مردان و هم واسه زنان، رضایت از رابطه جنسی به طور معناداری با سطح کارکرد خونواده رابطه داره (گریف و مالهرب، ۲۰۰۱). تحقیق رزن-گراندن و همکاران (۲۰۰۴) نشون دهنده اون بود که رضایت جنسی مؤلفه بسیار مهمی در روابط وفادارانه س. به هر حال رضایت اونّلیّه از رابطه جنسی یه عامل پیش بینی کننده قوی واسه رضایت و موندگاری رابطه در زمانهای بعدیه. بر اساس گفته اسپنس[۲۰] (۱۹۹۷؛ به نقل هالفورد، ۱۳۸۴) رابطه جنسی کم و ناخوشایند، منشأ تعارضاتی در زن و شوهر مشکلداره و از طرف دیگه، بر اساس گفته مسترز و جانسون[۲۱] (۱۹۷۰) مشکلات جنسی بیشتر به خاطر رابطه ضعیف در زندگانی زناشوییه و بنابر این یه تیکه از درمان اونها واسه مشکلات جنسی یعنی کمک به زوجها واسه بهبود رابطه کلی خود با طرف مقابل (همون منبع). کار (۲۰۰۰) عقیده داره هماهنگی جنسی و نه زیادی فعالیت جنسی با رضایت زناشویی ربط داره.
۸- ویژگیهای شخصیتی[۲۲]
هر چند خیلی از فرقهای شخصیتی طبیعیه و به فرق زیادی در رضایتمندی از رابطه منجر نمی شه، ولی دو مورد خاص هست که مشخص شده اثر زیادی بر مشکلات ارتباطی و طلاق دارن و انگار این مشکلات رو پیش بینی می کنن: یکی ناتوانی در تنظیم احساسات منفی (عصبی بودن) و دیگری سبک دلبستگی همراه با ناامنی (هالفورد، ۱۳۸۴) تحقیق عطّاری و همکاران (۱۳۸۵) نشون داد که عامل شخصیت روان رنجورخویی و رضایت زناشویی با هم رابطه منفی دارن و در مقابل عوامل شخصیتی شامل برونگرایی، توافق و وجدانی بودن با رضایت زناشویی رابطه مثبت دارن.
عطاری و همکاران (۱۳۸۴) بیان می کنن که سطح هیجان خواهی زن و شوهر جدا از شباهت و نابرابری هیجانخواهی اونها، سازگاری زناشویی رو به طور منفی تحت اثر قرار میدهد. اونها در تبیین این مسئله به این موضوع اشاره کردهان که از اونجا که ازدواج قراردادی طولانی مدته که با بستن اون محدودیتهایی واسه افراد ایجاد میشه، این محدودیتها واسه افراد هیجانخواه خیلی راحت قابل پذیرش نیس و بنابر این سازگاری و رضایت از ازدواج در این افراد کاهش مییابد.
۹- سبکهای دلبستگی[۲۳]
نظریه دلبستگی که اولین بار در مورد رشد کودکان استفاده شد، تازگیاً واسه روابط دلبستگی بزرگسالان به کار رفته و اثر بزرگی بر ایجاد زوج درمانی هیجان محور داشته (آلستین، ۲۰۰۲) اولین بار هازن وشیور در ۱۹۸۷ مطرح کردن که سبکهای دلبستگی مشخصکننده تمایزات اساسی در بازنماییهای ذهنی عشق عاشقونه بزرگسالان هستن. (میرز و لاندزبرگر، ۲۰۰۲). صیادپور (۱۳۸۴) با اشاره به تحقیقهای انجام شده در این مورد بیان می کنه که افراد ایمن با بیان صمیمیت و بیان احساسات خود براساس عشق و دوستی شرایطی رو جفت و جور میبیارن که موجب برخورداری بیشتر اونا از احساس رضایت میشه؛ در حالی که افراد پرهیزی و دوسوگرا، با فاصله گرفتن عاطفی و اضطراب، کیفیت رابطه زناشویی رو منفی ارزش گذاری می کنن.
۱۰- فردیت و تفاوت خود
بر اساس گفته برادشاو (۱۳۷۲) باور “زن و شوهر نیمه بهتر یکدیگرند” در واقع نشون دهندهی اشتباه فرهنگی در مورد ازدواجه. نقشهای جنسی انعطافپذیر در این فرهنگ به این عقیده داره که با کنار هم گذاردن دو نیمهی آدم یه شخص کامل ایجاد میشه. برداشت به گونهایه که انگار یهدوم ضرب تو یهدوم مساوی یه میشه، و حال اینکه یهدوم ضرب تو یه دوم مساوی یه چهارمه که از یهدوم کمتره. به خاطر همین وقتی دو نفر واسه تکمیل شدن ازدواج می کنن، در مقایسه با اون زمان که کامل و تکمیل نبودن، ناقصتر میشن و این دلیل خیلی از شکستهای ازدواجهاست. پس آدمایی که از وضعیت داخلی سازمانیافتهتری بهره مند هستن در نظم دادن به وضعیت طرف مقابل هم موفقتر میباشن (برنشتاین و برنشتاین، ۱۳۸۲). نجفلویی (۱۳۸۳) هم در تحقیق خود نشون داد زن و شوهر دارای برتری پایین، اختلاف زناشویی بالایی رو نشون می بدن.
۱۱- بهداشت روانی و جسمی
رابطه بین ناراحتی روانشناختی و نبود رضایت زناشویی در بیماران متأهّلی که طیف بزرگی از مشکلات روانشناختی رو تجربه می کنن به اثبات رسیده در میان مشکلات روانشناختی کلی، افسردگی به طور وسیعتری بررسی شده و نشون داده شده که ارتباطی قوی با پریشونی زناشویی داره (میرز و لاندزبرگر[۲۴]، ۲۰۰۲) تحقیقگران هم اینکه ارتباطی قوی میان مشکلات اضطرابی و پریشونی زناشویی اثبات کردهان. علاوه بر مشکلات روانی، مشکلات ارتباطی با مریضیهای جسمی هم اتحاد داره. آدمایی که روابط خوب و پشتیبانیکننده دارن، احتمال کمی هست که گرفتار به مریضی سختی شن و اگه هم مریض شن سریعتر بهبود میپیدا کنن (هالفورد، ۱۳۸۴).
۱۲- سن
لارسون و هلمن [۲۵](۱۹۹۴) پس از مرور ادبیات موجود در مورد رضایت زناشویی نتیجه گرفتن که قویترین عامل پیش بینیکننده لرزش و نبود اثبات زناشویی، سن کم به هنگام ازدواج بیشترین. کرو و ریدلی (۱۳۸۴) اشاره می کنن که یافتهای که در تموم تحقیقات برابر بوده تأکید بر این موضوع داره که امکان شکست ازدواج در سن پایین، زیاده.
یافته های تحقیقهای کلیک[۲۶] (۱۹۵۷) و کارتر[۲۷] (۱۹۷۱) نشون دادهان که ازدواجهایی که قبل از سن ۱۸ سالگی واقع میشن سه برابر ازدواجهایی که بعد از ۱۸ سالگی روی می بدن، احتمال طلاق دارن و ازدواجهایی که قبل از رسیدن به سن ۲۰ سالگی صورت میگیرند دو برابر ازدواجهایی که بعد از ۲۰ سالگی رخ می بدن احتمال طلاق دارن.
به بیان دیگه، هر چی سن ازدواج پایینتر باشه احتمال اختلاف خونواده بیشتر میشه، چون در سنین پایین، ادما از تواناییهای لازم واسه اجرای نقش همسری بیبهرهان. در عین حال، ازدواج در سنین بسیار بالا هم خطر طلاق رو افزایش میدهد (میر احمدی زاده و همکاران، ۱۳۸۲).
۱۳- تحصیلات
نیومن و نیومن (۱۹۹۱؛ به نقل کار، ۲۰۰۰) یکی از عوامل مؤثر در رضایت زناشویی رو سطح تحصیلات بالا و هم موقعیت اجتماعی– اقتصادی بالا میدانند، یعنی این عوامل منتهی به رضایت زناشویی بیشتر میگردند، چون جایی که این عوامل وجود دارن افراد شایدً مهارتهای حل مسئله بهتر و استرسهای طولانی کمتری در زندگی (مانند زندگی در محیط شلوغ) دارن. یافته های تحقیق بنی جمالی و همکاران (۱۳۸۳) هم نشون داد که رابطه معنیداری بین اندازه تحصیلات و موفقیّت در زندگی، هم در شوهران و هم در همسران هست. در نتیجه بالا بودن سطح تحصیلات زن و شوهر عامل تفاهم و موندگاری زندگیه. میراحمدیزاده و همکاران (۱۳۸۲) هم گزارش کردن که سطح تحصیلات زوجهای تقاضا کننده طلاق به طور معنیداری کمتر از بقیه زوجهاست که این یافته مویّد یافته های حاصل از اون دسته از تحقیقهاست که در طبقات اجتماعی پایینتر و افراد دارای تحصیلات کمتر، اندازه طلاق بیشتره.
۱۴- درآمد و شغل
درآمد کم و ناامنی شغلی با رضایتمندی زناشویی پایین همراه س. وقتی که زن و شوهر همیشهً درباره پول نگرانی داشته باشن، رضایتمندی زناشویی پایین میشه (ساپینگتون[۲۸]، ۱۳۸۲). همینجوری، هر قدر در سطوح قشربندی اجتماعی پایینتر بیاییم، اندازه طلاق رو به افزایش میگذارد ولی برعکس، اندازه طلاق در بین گروههای دارای منزلت حرفهای و فنّی، کمتره (بنی جمالی و همکاران، ۱۳۸۳). از طرف دیگه بیکاری هم یکی از عوامل پیش بینی کننده طلاقه (کرو و ریدلی، ۱۳۸۴). در عین حال، رضایتمندی شغلی مخصوصا واسه شوهرها، با خوشحالی زناشویی رابطه داره (ساپینگتون، ۱۳۸۲) و پس شغل اثر زیادی در غنیسازی رابطه داره. ولی در عین حال ملزومات شغلی بعضی وقتا می تونه با نقش زن و شوهر رقابت کنه (هالفورد، ۱۳۸۴).
۱۵- اجرای نقش
اجرای نقش به انجام وظایف اصلی اشاره می کنه که واسه موندگاری زندگی زناشویی لازمه (هالفورد، ۱۳۸۴). ادما از دید نگاه در مورد نقشهایی که واسه جنسیت اونها مناسب هستن متفاوتند. در کل نقشهای جنسی میتونن به سنّتی (که زن در خونه میموند و مسئول کارای خونه و مراقبت از بچه میباشه) یا مدرن (که هر دو همسر تکالیف شغلی و خونگی مساوی دارن) طبقه بندی میشن (آماتو و بوث[۲۹]، ۱۹۹۵؛ به نقل مک گاورن و میرز[۳۰]، ۲۰۰۲). نقشهایی که مسئولیت بیشتری رو بر دوش یکی از همسران قرار میدهد، خطر مشکلات ارتباطی رو افزایش میدهد. نقش زیاده از حد و باری که روی دوش همسران و مخصوصا زنان میگذارد، با استرس، پریشونی و افسردگی همراه س؛ استرس و افسردگی هم به نوبهی خود مشکلات ارتباطی رو موندگاری بخشیده و افزایش میدهد (هالفورد، ۱۳۸۴).
۱۶) فرزندان
در مورد نقش بچه یا فرزندان در ازدواج از دو دید میتوان نگریست: یکی اثر بچه بر کیفیت روابط زناشویی والدین و دیگه اثر روابط والدین بر فرزندان. مرور تحلیلی توانگ، کمپبل و فاستر[۳۱] (۲۰۰۳) نشون داد که والدین رضایت زناشویی پایینتری رو در مقایسه با غیر والدها گزارش می بدن.
رابطه منفی معناداری بین رضایت زناشویی و تعداد فرزندان هست. فرق در رضایت زناشویی در میان مادرانی که کودک نوزاد داشتن مشخصترین اندازه رو داشت. واسه مردان این اثر پذیری به طور مشابه از سنّ فرزندان صورت میگرفت. اثر والد بودن بر رضایت زناشویی در میان گروههای اجتماعی- اقتصادی بالا منفیتره. این داده ها روشن کننده اون هستن که بعد از تولّد فرزندان، به دلیل اختلافات مربوط به نقش و محدود شدن آزادی، رضایت زناشویی کاهش مییابد. با این وجود مثالهای بسیاری وجود دارن که کودکان، رضایت رو بهبود یا افزایش می بدن یا دست کم اثر منفی ندارن (توانگ و بقیه، ۲۰۰۳؛ به نقل عطوفیسلمانی، ۱۳۸۲). مثلا، تحقیق کاردک[۳۲] (۱۹۹۵) نشون میدهد که حضور فرزندان به طور مثبتی با رضایت زناشویی در رابطه میباشه.
۱۷) پشتیبانی خانوادگی و اجتماعی
یافته های تحقیق دمیر و فیسیلوگلو (۱۹۹۹) نشون داد که تنهایی به طور معنیدار و منفی با سازگاری زناشویی ربط داره. اونها بر اساس گفته باربور[۳۳] (۱۹۹۳) میمی گن هر چند معلوم شده که داشتن همسر یه عامل مثبت تغییر دهندهی احساس تنهایی میباشه، کیفیت روابط خانوادگی هم باید مدّنظر قرار گیرد. هالفورد (۱۳۸۴) عقیده داره، اندازه پشتیبانیهای عاطفی (مانند گوشدادن همدلانه به درد و دلهای همسر) و عملی (مانند کمک کردن به بقیه) که زن و شوهر به همدیگه بیان می کنن به طور قابل توجّهی رضایتمندی از رابطه رو در عرض سالهای اولیه ازدواج پیش بینی می کنه
رابطه معنی داری بین نبود پذیرش زن و شوهر از طرف خونوادههای همدیگه و توفیق یا نبود توفیق در زندگی هست، هم اینکه اندازه دخالت بستگان در زندگی مشترک در خونوادههای ناموفّق بیشتره. هم اینکه، خونوادههای زوجهای موفق بیشتر در جریان آشناییهای قبل از ازدواج فرزندان خود با همدیگه بوده ان، پس آگاهی والدین و هدایت درست اونها می تونه در موقعیّت زندگی فرزندانشون اثر داشته باشه (بنی جمالی و همکاران، ۱۳۸۳).
۱۸) عوامل فرهنگی
ازدواج و روابط مشابه با اونا در داخل یه بافت فرهنگی رخ میدهد که این بافت چگونگی ازدواج رو تعیین می کنه (هالفورد، ۱۳۸۴). در فرهنگهای جور واجور، ازدواج الگوهای فرهنگی خاص خود رو داره. مثلا ازدواج واسه زوجهای آمریکایی در مرحله اول، درگیر شدن تو یه رابطه دوستانه، گفتن احساسات به طور رو و انجام فعالیتها به طور مشترکه. بر عکس صمیمیت زناشویی اولویت خونوادههای ایتالیایی نیس (موسوی، ۱۳۸۲). ً ازدواج به جای پیوند میان دو نفر به عنوان پیوند دو خونواده و سنّتهای مربوط به اونها معنیپردازی میشه (کار، ۲۰۰۰). زوجینی که از نظر زمینه فرهنگی، قومی و نژادی با هم فرق دارن، انتظارات و باورهایشون در مورد روابط زناشویی هم فرق داره. این فرقها در پیش فرضها، مفروضات و باورهای زن و شوهر می تونه منبع قدرت یه رابطه باشه، اگر زن و شوهر بتونن عاقلانه نقاط قوّت و فرق فرهنگیشون رو در نظر بگیرن. اما در عین حال، فرقهای محسوس در انتظارات زن و شوهر می تونه منبع مهم اختلاف بین همسران باشه (هالفورد، ۱۳۸۴).
۱۹) مذهب
بُعد دیگری که بر کیفیّت زناشویی اثر میگذارد، سیستمهای ارزشی و عقیدتی همسران و تشابهات و فرقهای باورها و ارزشها در این زیر نظام زوجی می تونه باشه. محققان بسیاری بر رابطه بین مذهبی بودن و رضایت زناشویی تاکید کردهان (هانلر و جنکاز، ۲۰۰۵). توافق در مسایل مذهبی عامل مهمّی در پایداری روابط زناشویی به حساب میرود (به نقل عطوفیسلمانی، ۱۳۸۲). نقش مذهب قطعیه چون که مذهب به خودی خود مؤلفه های بسیاری هم چون روشهای زندگی، سیستمهای اعتقادی، ارزشی، انتظارات و چیزای دیگه ای به جز اینا در بر میگیرد (هانلر و جنکاز، ۲۰۰۵). مذهبی بودن به طور معنیداری با رضایت زناشویی ربط داره. مذهبی بودن به عنوان رویدادی آروم کننده، واسه زوجهای مذهبی در بین اختلاف عمل می کنه، اینطوری که عبادت کردن هیجانات از روی دشمنی و تعاملات هیجانی رو کاهش میدهد (هالفورد، ۱۳۸۴).
۲۰) رویدادهای زندگی
رویدادهای زندگی به تحوّلات رشدی و تغییر پیدا کردن موقعیّتهایی که زن و شوهر با هم و یا به صورت فردی با اون مواجه میشن اشاره می کنه. به احتمال زیاد در زمونه ای که اندازه تغییر و حوادث استرسآور زندگی زیاد میشه، مشکلات ارتباطی هم بیشتر میشه (هالفورد، ۱۳۸۴). مثلاً در شروع دوره زناشویی؛ بارداری و پرورش بچه؛ موارد مشکل و مورد اختلاف در پرورش بچه؛ مریضی شدید یا مرگ بچه یا آشنایان؛ دوره نوجوونی فرزندان؛ ترک کردن خونه به وسیله فرزندان. خیانت و جدایی (سادوک و سادوک، ۲۰۰۵). بازنشستگی هم یه انتقال کلی دیگه واسه زن و شوهره که با پریشونی در رابطه همراه س (هالفورد، ۱۳۸۴؛ نقل عطوفیسلمانی، ۱۳۸۲)
[۱]. Blomberg&bonla&kaskeno
[۲]. Frankel
[۳] -Vising&vandan
[۴] -Vilson
- sinha & mukerjee
- Winch
- Ellis
[۵] . communication skills
[۶] . Buvleson & Denton
[۷]. Beck & Jones
[۸]. oponohue & Crouch
[۹] . reciprocity
[۱۰] . Problem-solving skills
[۱۱] . Bradshaw
[۱۲] . Bavcom, Epstein, Sayerz & sher
[۱۳] . Albert Ellis
[۱۴] . Emotional skill fulness
[۱۵] . Covova, Gee & warren
[۱۶] . Beach
[۱۷] . self-disclosure
[۱۸] . Markman & Kraft
[۱۹] . sexuality
[۲۰] . Spence
[۲۱] . Masters & johnson
[۲۲] . Personality characteristics
[۲۳] . attachment styles
- Alstin
- Hazan & shaver
- individuality
- differentiation of self
[۲۴] . Meyers, S.A. & Landsberger, S.A.
[۲۵] . Larson & Helman
[۲۶] . Click
[۲۷] . Carter
[۲۸] . Sappington
[۲۹]. Amato & Booth
[۳۰] . Mcgovern & Meyers
[۳۱] . Twenge, Campbell & Foster
[۳۲] . Kurdek
[۳۳] . Barbour