اختلال نارسایی توجه/ بیشفعالی مستلزم چندین مداخله است که در دو مقوله کلی قرار میگیرد، مداخلههای پزشکی و رفتاری. درمان مؤثر شامل رویکردی تیمی، چندرشته ای و ترکیبی از فنون گوناگون است که براساس نیاز فرد تعیین شده است (اورت و اورت[1]، اسلون، جنسن و کتل، تایلور[2]،1999).
۲-۱۸-۱- مداخله پزشکی
به عنوان یک قاعده کلی، هرچند دارودرمانی به تنهایی سودمند است اما، به ندرت برای درمان اختلال نارسایی توجه/ بیشفعالی کافی است (کروننبرگر و می یر،1996). در سالیان اخیر، اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی بیش از پیش به عنوان اختلال هتروژنی شناخته شده است که به میزان زیادی در همراهی با اختلالات دیگر روانپزشکی (اختلالات سلوک و نافرمانی مقابله جویانه، اختلالات خلقی تک قطبی و دوقطبی و اختلالات اضطرابی)؛ مشکلات شناختی (ناتوانیهای یادگیری) و مسائل اجتماعی (عدم قابلیت اجتماعی شدن و ناتوانی در یادگیری مفاهیم غیرکلامی) اتفاق میافتد(وینر،2003).
از طرف دیگر، داروهای محرک اگرچه در بسیاری از کودکان مبتلا به ختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی، کمک کننده هستند، اما فقط تسکینی چشمگیر و نه علاج[3] را باعث میشوند. هم چنین، ممکن است سودمندی این داروها به دلیل طول اثر، عوارض جانبی جسمی و روانشناختی، وخامت همبودی ها، عدم پذیرش دارویی، فقدان بهبودی کامل، دورههای توقف دارویی[4]، تحمل، پدیده برگشت و برچسب[5] اجتماعی کاهش یافته و محدود گردد (لویس،2003). علاوه بر این، حتی در صورتی که داروهای محرک در درمان کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی بسیار مؤثر نیز باشند، باز هم، بسیاری از این کودکان با تداوم مشکلات اجتماعی، تحصیلی و هیجانی مواجه هستند (کاپلان و سادوک،2005). چنان چه دارودرمانی به تنهایی نمیتواند پاسخگوی نگرانی والدین درباره مسائلی هم چون جنگ هر روزه بر سر تکالیف درسی و رفتن به رختخواب باشد. هم چنین، در مواجهه با همسایگان منتقد و معلم خشمگین و بالاخره، جلوگیری از طرد کودک از سوی همسالان هم کمک کننده نیست. دارودرمانی به تنهایی، در وضعیت آشفته خانوادگی، اختلالات روانشناختی والدین که خانواده را متأثر میسازند و نیز بدرفتاری با کودک بی تأثیر است. دارودرمانی مستلزم بحث با والدین در زمینه ترسهای آنان از آسیب دارو به کودک و نیز مکالمه مستمر در زمینه تطابق دوز، عوارض جانبی و چگونگی احساس کودک درباره مصرف دارو میباشد. بدین ترتیب بدیهی است که اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی، اختلال پیچیده ای است که کلیه حوزههای عملکردی کودک را متأثر ساخته و نیازمند یک برنامه جامع درمانی است (لویس،2003). در این راستا، درمانهای روانی-اجتماعی اغلب در کنترل اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی ضروری هستند (کروننبر گر و می یر،1996).
در حال حاضر والدین و پزشکان به عوارض داروها و تأثیر بلندمدت آن خوشبین نیستند و از این رو به تجویز تنهایی داروها در بهبود نشانههای این اختلال اعتقاد کمی وجود دارد (سونوگا[6] و همکاران، 2001). علاوه براین، اگر چه درمانهای دارویی به بهبود عملکرد روزانه کودکان نارسایی توجه/ بیشفعالی کمک میکند ولی اگر به تنهایی به کار رود، در بهبود درازمدت بیماران اثر کمی دارد (ناتان،[7] 1999). همچنین تحقیقات جدید در درمان اختلال نارسایی توجه/ بیشفعالی نشان میدهد که درمانهای دارویی به تنهایی در درمان مشکلات مرتبط با اختلال نارسایی توجه/ بیشفعالی کافی نیست.
۲-۱۸-۱-۱- اثرات جانبی داروها
با توجه به این که یکی از شایعترین مداخلههای درمانی برای درمان اختلال نارسایی توجه / بیشفعالی استفاده از داروهای محرک سیستم عصبی مرکزی که شامل ریتالین، کونرتا، متادین (هر سه متیل فنیدیت هستند)، دکسدرین (دکستر و آمفتامین) و آدرال (آمفتامین ترکیبی) میباشد. (دوپل و استدنر، ترجمه پروانه محمدخانی و مجد،1387 ).و داروهای فوق دارای اثرات جانبی معمولاً خفیف بوده و به آسانی قابل کنترل هستند. باوجود این، اثرات جانبی محتمل زیادی برای این داروها وجود دارند زیرا علاوه بر اعمال اصلی آنها، داروهای محرک اثرات متعددی را بر سیستم عصبی سمپاتیک و سیستم عصبی پاراسمپاتیک باقی میگذارند. اثرات آن روی سیستم عصبی سمپاتیک عبارتاند از:تپش قلب (یا ضربان قلب)،فشارخون زیاد نشانههای دیگر، برانگیختگی که غالباً موجب بیخوابی میشوند.
سیستم پاراسمپاتیک روی هیپوتالاموس تأثیر میگذارند (هیپوتالاموس ساختار کوچکی در مغز است که اشتها، درجه حرارت و سایر کارکردهای بدنی را تنظیم میکند). اثرات جانبی پاراسمپاتیکی دیگر معمولاً خفیف بوده و پیامدهای کمتری دارند، مانند ناراحتی معده یا سردرد.
اضطراب، بیخوابی، تحریکپذیری، حرکات تیک یا عصبی، خوابآلودگی، خیرهشدن، دلدرد، سرخوشی، سردرد، سرگیجه، عدم علاقه به دیگران، غمگینی، کابوس، کاهش اشتها، کمحرفی، گرایش به فریاد کشیدن، ناخن جویدن، از اثرات جانبی مصرف داروهای محرک میباشد که در بعضی از کودکان به وجود میآید (فرید من و دویال،1947 به نقل از صدرالسادات، محمدی و صدرالسادات، 1340).
جدول زیر اثرات جانبی اصلی و تکنیکهای کنترل مربوط را نشان میدهد. در ملاحظات ویژه، توقف رشد، مسمومیت و عود است که برای مدیریت بالینی مهم به شمار میآیند:
جدول ۲-۴
اثرات جانبی داروها و مدیریت بالینی
اثرات جانبی | مدیریت بالینی توصیه شده |
حالت کلی | · درمورد اثرات جانبی خفیف، 7تا 10 روز فرصت دهید تا تحمل ایجاد شود.
· مشخص کنید که آیا دوز پایینتر اثرات جانبی را از بین خواهد برد. · عملکرد زمانی را مورد ارزیابی قرار دهید و مشخص کنید که آیا زمان دادن دارو میتواند با کاهش اثرات جانبی هماهنگ شود. · مشخص کنید که آیا اثرات جانبی به اختلالهای دیگر یا عوامل فشارزای محیطی مربوط هستند و آن ها را به صورتی تعدیل کنید. · اگر این راهبردها با شکست مواجه شدند، داروی محرک دیگری را در نظر بگیرید. |
بیاشتهایی/ سوءهاضمه | · دارو را قبل از غذا، موقع خوردن یا بعد از آن بدهید.
· در مورد پمولین، هپاتیت دارویی را مورد توجه قرار دهید. |
کاهش وزن | · دارو را بعد از صبحانه یا نهار بدهید.
· از روشهای افزایش کالری استفاده کنید مانند صبحانه آماده با پروتئین زیاد یا بستنی. · قبل از دادن غذای معمولی، خوردن را باغذایی که بیشتر ترجیح داده میشود، آغاز کنید. · “تعطیلات دارویی” کوتاهی بدهید. |
کندی افزایش وزن و قد | · از درمانهای کاهش وزن استفاده کنید.
· تعطیلات دارویی طولانی تری بدهید (مانند تعطیلات آخر هفته و تعطیلات). · ازداروی محرک دیگری استفادهکنید ویا داروهای غیرمحرک را موردتوجه قراردهید. |
سرگیجه | · فشارخون و نبض را آزمایش کنید.
· بیمار را به خوردن مایعات به مقدار کافی تشویق کنید. · اگر فقط با اوج اثر دارو مواجه شدید، ترکیب آهسته رهشی را آزمایش کنید. |
بیخوابی/ کابوس | · دارو را در اوایل روز بدهید.
· دوز آخر دارو را حذف کنید یا کاهش دهید. · اگر اثر قرص آهسته رهش میدهید آن را به قرص معمولی تغییر دهید. · آنتی هیستامین آرام بخش مانند بنادریل یا کلوئیدین را اضافه کنید. |
خلق افسرده، محدودیت هیجانی | · دوز را کاهش دهید یا به ترکیب درازمدت تغییر دهید.
· داروهای محرک را تغییر دهید. · OCD کمبود را که بهاستفاده از درمان جایگزین یا مجاز نیاز دارد مدنظر قراردهید. |
عود | · (دارو) را به نوع آهسته رهش تغییر دهید.
· ترکیبات آهسته رهش و کوتاه اثر را باهم ادغام کنید. |
تیکها | · داروها را در دوزهای مختلف آزمایش کنید، عدم استفاده از دارو را هم درنظر بگیرید تا مطمئن شوید که تیک ها به دارو مربوط میشوند یا نه.
· در مورد تیکهای خفیفی که بعد از گذشت 7 تا 10 روز برطرف میشوند، خطر را در مقابل سود موردتوجه قرار دهید و رضایت آگاهانه جدیدی را با بیمار و ولی تنظیم کنید. · داروی محرک را تغییر دهید. · درمان غیر از داروی محرک مانند کلوئیدین یا ضدافسردگی ها را مدنظر قرار دهید. · برای تیکهای شدید در حضور ADHD شدید، ترکیب داروی محرک را با عامل نورلپتیک قوی در نظر بگیرید.
|
سایکوز (روانپریشی) | · درمان با داروی محرک را قطع کنید.
· وجود اختلال تفکر همبود را ارزیابی کنید. · درمانهای جایگزین را مدنظر قرار دهید. |
بنابراین باتوجه به عوارض جانبی داروهای محرک و علاوه براین شکایتهای خانوادههای کودکان مبتلا به اختلال بیشفعالی/ نارساییتوجه استفاده از روشهای درمانی غیردارویی نیز حائز اهمیت است. لذا بنا برعوارض جانبی مداخلههای دارویی آورده شده، توصیه میگردد دارودرمانی اغلب به دلیل مشکلات باقیمانده[8]، با درمانهای روانی-اجتماعی ترکیب شود (لویس،2003) تا پیامد درازمدت کودکان مبتلا به اختلال نارساییتوجه/ بیشفعالی بهبود یابد (تیتر،1998) چراکه بسیاری از مطالعات، بیانگر اثر افزوده درمان ترکیبی دارودرمانی و درمانهای روانی-اجتماعی در مقایسه با هریک از این درمان ها به تنهایی هستند (کاپلان و سادوک،2005). درمانهای ترکیبی در کودکانی که دچار همبودی اختلالات درون گرایانه و برون گرایانه هستند و نیز در کودکانی که با دارو به وضعیت نرمال نرسیدهاند، سودمندتر هستند (وینر،2003). هم چنین درمانهای ترکیبی به ویژه برای کودکان کم سن و سال سودمند هستند. این مداخلات در صورتی که به تنهایی به کار روند، اثر ضعیفی بر علائم اصلی اختلال خواهند داشت (لویس،2003).
۲-۱۸-۱-۲- اثرات دارودرمانی بر اساس سن کودکان (دوره دبستان)
به نظر میرسد که داروهای روانی محرک (مانند؛ متیل فنیدیت با نام ژنریک ریتالین) در عمل به بهبودی رفتاری برای حدود 80درصد کودکان دارای اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی منجر میشود (کانینگهام[9]،1999؛ الیا، آمبروسینی و راپوپورت[10]،1999؛ موسسه ملی سلامت،1998). به هر حال، کاربرد این دارو مدتهاست که زوایای پنهان و مبهمی را برای پزشکان آشکار ساخته است. در حالی که یک دارو ممکن است برای کودکان دارای این اختلال عملکرد و نتیجه خوبی داشته باشد ولی، همان دارو میتواند بیشتر ما را به افراد بیش فعال تبدیل کند. به طور کلی، نظریههای خودگردانی به این مساله به عنوان نارسایی کارکردی در خودگردانی یا کنترل تکانش ها مینگرند. استفاده از متیل فنیدیت، قطعه پیشانی مغز را که کارکرد خودگردانی دارند برمی انگیزد. این کارکرد، نواحی زیرقشری و قشری بازبینی کننده فعالیتهای حرکتی و حواس پرتی را تحت تأثیر قرار میدهد (بارکلی،1998؛ تیتر و سمراد-کلیکمن[11]،1997).
با مصرف دارو (بیشتر اوقات متیل فندیت) بیش فعالی و تکانشی را بهتر میتوان کنترل کرد (کابوت[12]،مورل[13]، پلهام[14]،1999). شواهدی در حال ظهور است که نشان میدهد کنترل دارویی چالشهای رفتاری، مؤثرتر از مداخلههای غیردارویی مانند رفتاردرمانی است(جنسن،1999). در حالی که پژوهشهای حامی اثربخشی دارو رو به افزایش است ولی مداخله دارویی بر روی عملکرد تحصیلی، تأثیر بسیار محدودی دارد (بنه دتو-ناشو و تاناک[15]،1999). از سوی دیگر، تفکر کنونی حاکی از آن است که اگرچه مصرف دارو فواید آشکاری دارد اما ممکن است بی مورد تجویز شود و انتظار این که دارو باعث بهبودی کلی کودک از جمله عملکرد تحصیلی او شود، اساساً به واسطه شواهد پژوهشی موجود مورد حمایت قرار نمیگیرد (جنسن و همکاران،1999).
برخی از پژوهشگران در رابطه با مصرف داروهای روان محرک به دلایل نظری و عملی هشدار دادهاند (مانند،جنسن و همکاران،1999). اولاً همان طور که میتوان از هرگونه دارودرمانی با چنین استفاده گسترده ای، انتظار داشت، نگرانیهایی در رابطه با عوارض جانبی این دوره وجود دارد. در برخی از موارد، مشکل بتوان بعضی از ویژگیهای روان شناختی که به صورت عوارض جانبی شدید بروز میکنند، مانند افزایش اضطراب را از نشانههای اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی جدا کرد. پژوهشگرانی که این گونه پرسش ها را مورد تحقیق قرار میدهند همواره سعی دارند تعیین کنند که آیا برای مثال افزایش اضطراب ناشی از مصرف دارو در طی زمان است یا به این دلیل رخ میدهد که کودک به واسطه اثرات منفی شخصیتی یا بین فردی اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی رفته رفته مضطرب میشود (چرلند و فیتزپاتریک، ونس[16] و همکاران،1999). افزون بر این، برخی از پژوهشگران در مورد موضوعات دیگر مرتبط با دوز مناسب دارو، تجویز بی مورد، اثر مصرف و نکاتی در مورد برنامه ریزی و اجرای روش اداره کردن کودکان تحت دارودرمانی، نگرانی مداومی را ابراز میکنند (بک، سیلورستون، گلور و دان[17]،1999؛ بیدرمن و همکاران،1999، میلر[18]،1999). کودکانی با این سن کم ممکن است در طی دوره بسیار طولانی دارو مصرف کنند و روشن نیست که اثرات فزاینده آن بر روی رشد جسمانی و یا هوشی کودک چه خواهد بود (باکیننگهام،1999، موسسه ملی سلامت،1998). شواهدی وجود دارد حاکی از این که حساسیت نسبت به عوارض جانبی داروها که در کودکان پیش دبستانی بیشتر است (هاندن، فلدمن، لوریر و مورای[19]،1999).اثرات جانبی دارو درمانی معمولاً خیلی زود ظاهر میشود،رایجترین اثرات جانبی کوتاه مدت استفاده از داروهای محرک عبارتاند از بی خوابی، کاهش اشتها، دل درد و سردرد. اثرات جانبی نظیر اینها فقط در عده کمیاز کودکان اتفاق میافتد که جزئئ و موقتی است.با این وجود درباره اثرات جانبی مصرف دراز مدت داروهای محرک اطلاعات محدودی وجود دارد اما یک اثر جانبی دارو در دراز مدت که اغلب والدین راجع به آن سؤال میکنند، کاهش احتمالی میزان رشد کودکان میباشد(فرید من،دویال،1999 به نقل از صدر السادات و محمدی،1381 ). مسلماً تحقیق بیشتر در این حوزه بسیار ضروری است. بالاخره، دارو رفتار حدود 20% کودکان دارای اختلال نارساییتوجه/ بیشفعالی را بهبود نمیبخشد (دوپاول و ایکرت[20] 1997). نگرانی در مورد مداخلههای دارویی در رسانههای عمومی نیز بازتاب داشته است و به تناوب اخبار رسانه ای را به میدان دست به گریبانی با چالشهای ارائه شده توسط این کودکان تبدیل میکند (بانک[21]،2000).
مداخلههای غیردارویی خانواده محور نیز میتواند رفتارهای مخل کودکان دوره ابتدایی دارای اختلال نارساییتوجه/ بیشفعالی را بهبود بخشد و برای برخی از کودکان مؤثرتر از بقیه است. درکل به نظر میرسد که برای کنترل مشکلات رفتاری کودکان، راهکارهای اصلاح رفتار مورد نظر مؤثرتر از راهکارهای دیگر شامل مداخلههای شناختی-رفتاری یا شناختی باشد. درمانهای شناختی-رفتاری بر مبنای فنون رفتاری قرار دارند که –در تلاش برای افزایش کنترل شناختی فرد بر روی اعمال خود- با تلاشهایی بر ایجاد تغییر اثربخش در نحوه تفکر مشخص در مورد رفتارهای خود ترکیب شدهاند (دوپول و ایکرت،1997؛ موسسه ملی بهداشت،1998).استفاده از مداخلههای اصلاح رفتار با هدف کنترل فعالیت رفتاری کودک و ساخت دهی به محیط کلاس به نظر میرسد که به لحاظ تحصیلی برای کودک مؤثر باشد. درواقع میتوان گفت محیط آموزشی مؤثر برای کودکان دارای اختلال نارساییتوجه/ بیشفعالی باید محیط ساختارمند باشد.
آموزشهای تربیتی باید به طور مستقیم موضوعهای محتوایی خاصی را هدف بگیرند که کودک در آن مشکلاتی دارد. راهکارهایی که ساختارمندی قابل ملاحظه ای دارند، یادگیری را ارتقا میبخشند (دوپل و ایکرت،1998). برای مثال، هرگاه الگوسازی و تمرین زیاد با تقویت ترکیب شود، خواندن دروس ممکن است اثربخش تر شود، که تمامی آن، ساختارمندی قابل ملاحظه ای را در جهت تکلیف مورد یادگیری به وجود میآورد (نوئل[22]و همکاران،1998). سوابق پژوهشی هم چنین نشان میدهد که به منظور بهره بردن از آموزش، لازم است که راهکارهای یادگیری به کودکان دارای اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی آموزش داده شود (فول استورم-برگرون،1998). لازم است که این کودکان نمایش عملی مشخص راهکار را تجربه کنند. نه فقط توصیفی از آن را بشنوند. تمرین عملی تاکتیک ها موفقیت بیشتری به دنبال دارد تا آن که صرفاً به این کودکان گفته شود که باید آن را انجام دهند. این کودکان اغلب نیازمند آموزش انفرادی، با تمرکز بر روی موضوع محتوایی خاصی که نیاز به توجه دارد نظیر خواندن، ریاضی یا املا، از طرف معلم یا کمک معلم هستند. کار انفرادی و عملی، پرزحمت و سخت است. برخی از پژوهش ها نشان دادهاند که جلسههای انفرادی، به ندرت ممکن است به عنوان راهکارهای آموزشی کودکان دارای این اختلال مورد استفاده قرار بگیرند (کال وود-براث واید[23]،1989). بدیهی است که در مورد کاربرد عملی و اثربخشی چنین رویکردهایی، پژوهشهای بیشتری لازم است.
رویکردهای درمانی چندجانبه- که اغلب درمان چندالگویی[24] نامیده میشود (نظیر دارودرمانی و رفتاردرمانی)، برای کودکان دارای اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی اثربخش تر است (گلداستین،1999). اما این رویکرد مخاطره ای را دربردارد که ممکن است در درمان انفرادی مشاهده نشود. در گزارش بیانیه موسسه ملی سلامت (1998) ذکر شده است که ارتباط و هماهنگی بین ارزیابی ها و خدمات آموزشی (مدرسه محور) و بهداشتی (پزشکی) معمولاً اغلب ضعیف است. تشخیص گذاران و مداخله گرهای هر دو رشته ممکن است در برقراری ارتباط با خارج از رشتهشان مشکل داشته باشند که این مشکل تبعات قابل ملاحظه ای نظیر بدترشدن شرایط کودک یا افزایش مشکلات جانبی نظیر رفتارهای ضداجتماعی به دنبال دارد. ارتباط و هماهنگی بین رشته ها چالشی در فراهم سازی خدمات برای تمای افراد دارای ناتوانی بوده است (درو و هاردمن،2000). به نظر میرسد که این شرایط برای کودکان دارای اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی بدتر باشد زیرا حجم بالایی از درمانهای دارویی و آموزشهای مدرسه محور رادریافت میکنند. باتوجه بیشتر به تسهیل ارتباط میان پزشکان مربوطه و سایر درمانگرها میتوان این موقعیت را بهبود بخشید. به هرحال این امر رخ نمیدهد مگر آن که به طور ارادی و هدف مند در برنامههای مداخله کودک آورده شود (باربارسی و اولسن[25]،1998).
[1]-Everett
[2]-Sloan, Kettle, Taylor
[3]-Cure
[4]-Time off
[5]-Stigma
6- Sonuga.
7- Nathan.
[8]-Residual
[9]-Cunningham
[10]-Ambrosini & Rapoport
[11]-Teeter, Semrud-Clikeman
[12]-Chabot
[13]-Murrell
[14]-Pelham
[15]-Benedetto-Nasho, Tannock
[16]-Cherland, Fitzpartrick, Vance
[17]-Beck, Silverstone, Glor, Dunn
[18]-Miller
[19]-Handen, Feldman, Lurier & Murray
[20]-Dupaul & Eckert
[21]-Bank
[22]-Noell
[23]-Callwood,Brathwaid
[24]-multimodal treatment
[25]-Barbaresi & Olsen