نظریه برخورد تمدن ها، به عنوان یک دیدگاه رئالیستی با محور فرهنگی، مشخصه ای تجویزی – حکومتی دارد و در پی حفظ جایگاه هژمونیک آمریکا میباشد. این نظریه بیشتر ویژگی هشدار دهنده دارد و در آن بر ابعاد منفی تکیه شده است. در حالی که نظریه پایان تاریخ فوکویاما، دیدگاهی آرمانگرایانه با مشخصه خوش بینانه پیروزی جهانی لیبرال دموکراسی برای آمریکا را مطرح میسازد. ویژگی مشترک هر دو نظریه، توجه خاص به متغیرهای فرهنگی است، موضوعی که حتی در نظریه ژئوکالچر والرستین نیز از اهمیت به سزایی برخوردار است. شاید به جرات بتوان گفت که کمتر میتوان ردپای متغیرهای فرهنگی را در نظریهپردازیهای روابط بینالملل جستجو کرد. البته بیش از یک دهه است که حرکتهایی در این راستا آغاز شده است. برای نمونه، میتوان به کتاب “ژئوپلتیک و ژئوکالچر” امانوئل والرستین و نیز مقالات گالتونگ، میشل فوکو و همچنین کتاب “پایان تاریخ” فوکویاما و نهایتاً ”نظریه برخورد تمدنهای“ هانتینگتون اشاره کرد. پیشتر نیز آنتونیوگرامشی، عامل فرهنگی را در نظریه هژمونی خود مورد توجه قرار داده بود. از دیدگاه این دسته از نظریه پردازان که البته به مکاتب مختلفی نظیر واقع گرایی، و نظریههای مارکسیستی، وابستگی دارند، متغیرهای فرهنگی، سهم عمدهای را در ایجاد و شکلگیری تحولات بینالمللی برعهده دارند.
نظریه برخورد تمدنهای هانتینگتون نظریهای واقع گرا محسوب میشود؛ با این تفاوت که پارادایم اصلی آن فرهنگ است. در این نظریه، دولت – ملتها همچنان قدرتمندترین بازیگران در امور جهانی هستند، اما منازعات اصلی در سیاست جهانی نه میان ملل بلکه میان تمدنها رخ میدهد. دیدگاه برخورد تمدن ها، با مولفه گسلهای تمدنی در نظام بین الملل، تفاسیر متفاوتی را در میان اندیشمندان برانگیخته است. برخی ارائه این نظریه را ناشی از سیاستهای تجویزی سیاستمداران آمریکایی برای پرکردن خلأ ناشی از فروپاشی اتحاد شوروی به عنوان رقیب عمده ایالات متحده دانستهاند. گروهی دیگر ارائه این نظریه را ناشی از واقعیتهای ملموسی دانستهاند که از تحولات قومی، زبانی و فرهنگی در جهان، و به ویژه بلوک شرق سابق، ریشه میگیرد(پاپلی یزدی و ابراهیمی ، ۱۳۸۱، ۲۵).
نظریه برخورد تمدنها بر دو اصل زیر مبتنی است: الف) در جهان آینده تعارض اصلی میان مسلمانان و غیر مسلمانان میباشد؛ ب) ایالات متحده خود را در منازعات موجود در دیگر تمدنها وارد نمیکند، بلکه به مهار این منازعات از طریق مذاکره میپردازد. حمله ایالات متحده علیه رژیم طالبان، القاعده و بن لادن و درگیری این کشور در مسئله افغانستان و عراق و همچنین بحران خاورمیانه از این منظر وقایعی مرتبط با یکدیگر است. بوش از یک سو دیدگاه برخورد تمدنی میان اسلام و غرب را به طور علنی رد کرده است.
و از سوی دیگر با رفتار و گفتار متناقض و با شعار مبارزه با تروریسم و همچنین استفاده از مفهوم فاشیسم اسلامی که در اوائل اوت ۲۰۰۶ مطرح ساخت به دنبال معرفی اسلام به عنوان دشمن میباشد. اما این تعارض به گونهای دیگر، در درون تمدن آمریکایی نیز جاری شده است. در واقع، آثار اخیر هانتینگتون گویای همین واگشت تمدنی است؛ یعنی چنین به نظر میرسد که مشکلات در درون تمدن غربی و آمریکایی در سالیان اخیر، به میزان بیشتری توجه وی را جلب کرده است.
سخن نهایی هانتینگتون آن است که آمریکا باید نسبت به زنده شدن و سپس ستیزنده شدن فرهنگها و تمدنها جهانی و عمدتاً اسلام توجه نشان دهد و این آگاهی را بنیاد سیاستگذاریهای خارجی خود قرار دهد. از نظر او زنده شدن تمدنهای کهن و سیاسی شدن آنها علاوه بر اینکه یک واقعیت است، واقعیتی ضروری و مفید نیز هست: ”اگر نسبت به آنچه که نیستیم تنفر نورزیم، نمیتوانیم به آنچه هستیم عشق بورزیم؛ با نداشتن دشمنان حقیقی نمیتوان دوستان حقیقی داشت“.
هانتینگتون به غرب میگوید احیای سیاسی فرهنگها را به فال نیک بگیرند و آن را همچون یک فرصت تلقی کنند. آثار اخیر درون – تمدنی هانتینگتون که بیشتر در ارتباط با حادثه ۱۱ سپتامبر است، نقیض نظریه جنگ تمدنهای وی نیست، بلکه اصلاح و ادامه آن است. هانتینگتون خود نیز معتقد است در خصوص حادثه ۱۱ سپتامبر، میتوان از طریق نظریه او به تبیین علل این حادثه پرداخت. علاوه بر هانتینگتون، بسیاری دیگر از اندیشمندان نیز بر این باورند که متغیر فرهنگ به ویژه با توجه به رویداد اخیر، به مسئله بسیار مهمی برای فهم تحولات جهان امروز تبدیل شده است.
از منظر برخی نظریهپردازان غربی، عملکرد گروه القاعده، بهترین دلیل برای حقانیت تز برخورد تمدنها میباشد.
در مقابل نظریه برخورد تمدنها، گروه دیگری وجود دارند که قائل به نظریه گفتگوی تمدنها به عنوان یک برداشت پسا ساختاگرا، صلح آمیز و آرمانگرا و به تعبیری تجلی نوعی ”کانتیسم“ در روابط بین ملتها و دولتها هستند. از همین رو بود که ایده گفتگوی تمدنها که از سوی آقای خاتمی مطرح شد، مورد استقبال فراوان قرار گرفت. آنها امید دارند که این نظریه انسانگرا و صلحآمیز ابعاد حقوقی و بینالمللی نیز پیدا کند و به منشوری بینالمللی تبدیل شود. در این نظریه، مولفه زبانی حتی از عنصر ارتباطاتی در ارسال پیامها یا اطلاعات مهمتر تلقی میشود. اگرچه گفته شده است که دموکراسیها با هم نمی جنگند، با وجود این نباید این حقیقت را از نظر دور داشت که دمکراسیهای صنعتی، آسیب پذیرترین رژیمها هستند و در صورت بروز جنگ میان آنها، ممکن است شاهد شدیدترین نوع منازعه باشیم.
لذا، با توجه به موارد مذکور به نظر میرسد که دیدگاه برخورد بین تمدنها تنها منحصر به مسلمانان نیست، بلکه همچنین منازعات درون تمدنی به ویژه منازعاتی را در برمیگیرد که در بطن تمدن غربی رخ میدهند.
تحولات سالهای اخیر به دشواری توجیه کننده نگرشی است که دلالت بر پیروزی لیبرال دموکراسی دارد؛ نگرشی که در کتاب ”پایان تاریخ“ فوکویاما مطرح شده بود و نوید بخش پیروزی نگرش مزبور به رهبری غرب و بویژه آمریکا بود. برخلاف نظریه برخورد تمدنهای هانتینگتون، نظریه پایان تاریخ فوکویاما که از همان ابتدا نیز برداشتی بسیار ذهنی از فروپاشی دولتهای کمونیستی داشت و فاقد ملاکهایی برای ارزیابی عینی آنها بود، به باور اسمیت، در آغاز قرن ۲۱ و در برخورد با واقعه ۱۱ سپتامبر به طور کامل مهر بطلان خورد.
تحولات سالهای اخیر نمیتواند در چارچوب نظریه کلی فوکویاما یعنی پایان یافتن تاریخ تحولات اساسی و کیفی در زندگی نوع انسان قرار گیرد. این انتقاد از آن روست که ”پایان تاریخ“، استعارهای برای آغاز دوره نوینی تلقی میشد که در آن از منازعات اساسی خبری نیست و ارزشهای دموکراسی و سرمایه داری بر جهان سیطره مییابند. اما حمله علیه نماد تمدنی لیبرال دموکراسی در آمریکا و پیامدها و تحولات پس از آن به ویژه در خاورمیانه دیدگاه و نظم نوین جهانی مورد نظر فوکویاما را کاملاً بیاعتبار ساخت.
کارل پوپر در کتاب ”جامعه باز و دشمنان آن“ بر این باور است که جوامع مبتنی بر لیبرال دموکراسی که از بقایای قبیله گرایی ناشی از گذار به جامعه مدرن حاصل شدهاند، خود میتوانند به پدید آوردن جنبشهای مرتجعی کمک برسانند که خواستار بازگشت به مبدأ خود هستند. در این وضعیت، مدرنیته و قبیله گرایی با شیوه خاص خود وارد منازعه با یکدیگر میشوند. از نظر پوپر، تعصبگرایی که محرک اعمال تروریستی است میتواند به واسطه تنشهای مزبور تبیین شود.
موقعیت ژئوکالچر ایران امروز، عمیقاً متأثر از فرهنگ شیعی ایران است. اگر این فرهنگ نبود، انقلاب اسلامی ایران نیز نبود و حداکثر در حد یک انقلاب ملی رقم می خورد. انقلاب اسلامی ایران، جهان را از حالت دوقطبی درون پارادایم اومانیسم(بشرگرایی) که جهان را به دو قطب، لیبرال کاپیتالیسم غرب و سوسیالیسم شرق تقسیم می کرد، درآورد، و به جهان دو قطبی جامع تر دو قطبی اومانیسم(بشرگرایی) و تئوئیسم(خداگرایی رساند). پس موقعیت ژئو کالچر ایران در جهان امروز مقوم جهان ژئوپارادایم دوقطبی خداگرا بشرگرا است و اگر فرهنگ ایرانی شیعی نبود، نظام دوقطبی نوین در جهان شکل نمی گرفت. اهمیت ژئواستراتژیک ایران در جهان از این روست که نه تنها یک قطب این نظام دوقطبی است، بلکه این نظام را شکل داده است. این یعنی بازی گری در عرصه جهانی. تقابل ژئوکالچر انقلاب اسلامی با ژئوپلتیک غرب در جنبش های جاری جهان اسلام تقابل حقیقت با واقعیت جهان اسلام است. باید پذیرفت اسلام با جنبش های جاری در جهان شکاف بزرگی در الگوهای استبدادی نظام های حاکم بر کشورهای اسلامی بوقوع پیوسته است و دیگر نمی توان با این نظام ها جهان اسلام را کننترل کرد؟ این همان آرمان بزرگ امام خمینی(ره) در بیداری اسلامی است. اکنون بعد از دو قرن جهان اسلام در جست وجوی نظام های پساسکولار و پساغربگرایی است. خیزش های جهان اسلامی پیش از آن که خیزش گرسنگان و انقلاب ستم دیدگان در مقابل شکم بارگان باشد انقلاب تحقیر شدگان فرهنگی و هویتی در مقابل جریان ها و قدرت هایی است که دو قرن بر جهان اسلام سیاست های استکباری و استبدادی را تحمیل کردند و علت اصلی و اساسی فقر، عقب ماندگی، بی هویتی، دیکتاتوری، بی سوادی و وابستگی مسلمانان به کفار و مشرکین هستند؟ در این مسیر مولفه های ذیل مهم ترین مباحث استراتژیکی در فهم تحولات جهان اسلام اند:
-درک دقیق، عمیق و استنادی از ماهیت و ساختار جنبش های جاری جهان اسلام در فرآیند بیداری اسلامی.
-ترسیم فرصت های این دگرگونی ها برای انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی.
-دستیابی به یک الگوی بومی برای فهم جنبش های سیاسی اجتماعی در جهان اسلام.
-شناخت تفصیلی ازرابطه بین جنبش های جاری در جهان اسلام با پـیشینه تاریخی آن ها در دو قرن گذشته و نقش انقلاب اسلامی در فرآیند بیداری اسلامی.
-شناخت تفصیلی از جایگاه جنبش های جاری در فرآیند بیداری اسلامی و بازسازی تمدن اسلامی با محوریت ایران اسلامی.
– شناخت تفصیلی از توانایی های ژئوکالچر انقلاب اسلامی در بیداری مسلمانان منطقه و جهان امام عظیم الشان امت و مقام معظم رهبری بارها فرموده اند که منظور از صدور انقلاب لشکرکشی به کشورهای دیگر نیست بلکه باید فرهنگ انقلاب اسلامی را به دنیا شناساند. اگر این فرهنگ خوب شناسانده شود گرایش به سمت آن و الگوبرداری از آن را هیچ قدرت مستبدی نمی تواند کنترل نماید. مقام معظم رهبری نیز با اشاره به ضرورت شناسایی مفاهیم جدید انقلاب و عرضه آن ها به مشتاقان و طالبان حقیقت در سطح جهان می فرمایند:
«انقلاب اسلامی و نظام اسلامی، مفاهیم بکر و تازه ای در دنیا دارد، مفاهیمی دارد که اگر چه مشترکاتی با دنیا دارد، اما اختصاصاتی دارد که این را از شبیه خودش در مکاتب گوناگون و جریان های فکری و نحله های فکری دنیا جدا می کند؛ باید آن را در بیاوریم وپایش هم بایستیم و بیان کنیم.»
برمبنای الگوهای نظری امام(ره) و مقام معظم رهبری باید سه مفهوم کلیدی را در سرلوحه پژوهش های خود در فهم بیداری اسلامی و جنبش های جهان اسلام قرار دهیم:
الف) ژئوکالچر: که بیانگر چهارچوب فرهنگی ای هست که نظام ها، مکتب ها و ایدئولوژی ها در محدوده آن عمل کرده و اثر می گذارند و مقدمات و مبانی فکری خود را نه در محدوده ملی و محلی بلکه در یک جغرافیای فرهنگی منتشر می سازند. در ژئوکالچر تمرکز فعالیت ها بر فرهنگ بجای سیاست و اقتصاد است و از مولفه هایی چون دعوت فرهنگی، تبلیغ، نشان دادن کارآمدی، نشان دادن توانایی تولید سرمایه فرهنگی و اجتماعی و رابطه های معنوی و فرهنگی و مقاومت به جای زور و سیطره و استعمار استفاده می شود.
ب) ژئوپلیتیک: ژئوپلیتیک مفهوم قدیمی تری نسبت به واژه ژئوکالچر بوده و از ابتدای قرن بیستم بعنوان نشانه ای برای تحولات و درگیری های جهانی درمورد کسب، حفظ و بسط قدرت بکار رفته است. قرن بیستم را قرن ژئوپلیتیک گفته اند. در طول قرن بیستم ژئوپلیتیک به منظور تعریف و توصیف مستمر رقابت جهانی بین بلوک سرمایه داری غرب و بلوک شوروی و سیاست های استعماری درجهان سوم بکار رفته است. در ژئوپلیتیک بسط جغرافیایی و سرزمینی به جای تکیه بر فرهنگ و روش های فرهنگی بر سیاست و اقتصاد تکیه دارد.
ج) خیزش علیه تحقیر هویتی و فرهنگی مسلمانان: مفهوم جدید و بومی است در فهم جنبش های اجتماعی در حال جریان در کشورهای اسلامی که در ادبیات انقلاب اسلامی تولید گردید. تا به امروز عموماً علل و عوامل ریشه های جنبش های اجتماعی با توجه به مبانی فلسفه سیاسی غرب تحلیل شده است. بنابر این اغلب فیلسوفان و جامعه شناسان در فهم علل بروز جنبش ها به دو مکانیسم: وجود تضاد طبقاتی و رهبری طبقه پیشرو نظر داشتند. انقلاب اسلامی هژمونی این نظریه را مورد تردید قرار داد و عامل فرهنگی معناداری بنام«خیزش علیه تحقیر هویتی» و یا«خیزش علیه تحقیر فرهنگی» را به عنوان عامل تاثیرگذار وارد جنبش های اجتماعی علی الخصوص در جوامع اسلامی کرد. باید تلاش شود کارکرد این مفهوم در برانگیختگی جنبش های اجتماعی جهان اسلام به آزمون گذاشته شود.
انقلاب اسلامی ایران، جهان را از حالت دوقطبی درون پارادایم اومانیسم (بشرگرایی) که جهان را به دو قطب، لیبرال کاپیتالیسم غرب و سوسیالیسم شرق تقسیم می کرد، درآورد، و به جهان دو قطبی جامع تر دو قطبی اومانیسم (بشرگرایی) و تئوئیسم (خداگرایی رساند).
۲-۳۱-موقعیت ژئو کالچر ایران در جهان امروز
پس موقعیت ژئو کالچر ایران در جهان امروز مقوم جهان ژئوپارادایم دو قطبی خداگرا – بشرگرا است و اگر فرهنگ دینی ایرانی نبود، نظام دوقطبی نوین در جهان شکل نمی گرفت.
اهمیت ژئواستراتژیک ایران در جهان از این روست که نه تنها یک قطب این نظام دوقطبی است، بلکه این نظام را شکل داده است. این یعنی بازی گری در عرصه جهانی.
تقابل ژئوکالچر انقلاب اسلامی با ژئوپلتیک غرب در جنبش های جاری جهان اسلام تقابل حقیقت با واقعیت جهان اسلام است.
باید پذیرفت اسلام با جنبش های جاری در جهان شکاف بزرگی در الگوهای استبدادی نظام های حاکم بر کشورهای اسلامی بوقوع پیوسته است و دیگر نمی توان با این نظام ها جهان اسلام را کننترل کرد؟ این همان آرمان بزرگ امام خمینی در بیداری اسلامی است.
اکنون بعد از دو قرن جهان اسلام در جست وجوی نظام های پساسکولار و پساغربگرایی است.
خیزش های جهان اسلامی پیش از آنکه خیزش گرسنگان و انقلاب ستم دیدگان در مقابل شکم بارگان باشد انقلاب تحقیر شدگان فرهنگی و هویتی در مقابل جریان ها و قدرت هایی است که دو قرن بر جهان اسلام سیاست های استکباری و استبدادی را تحمیل کردند و علت اصلی و اساسی فقر، عقب ماندگی، بی هویتی، دیکتاتوری، بی سوادی و وابستگی مسلمانان به کفار و مشرکین هستند؟
در این مسیر مولفه های ذیل مهم ترین مباحث استراتژیکی در فهم تحولات جهان اسلام اند:
-درک دقیق، عمیق و استنادی از ماهیت و ساختار جنبش های جاری جهان اسلام در فرآیند بیداری اسلامی
-ترسیم فرصت های این دگرگونی ها برای انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی
– دستیابی به یک الگوی بومی برای فهم جنبش های سیاسی – اجتماعی درجهان اسلام
– شناخت تفصیلی ازرابطه بین جنبش های جاری درجهان اسلام با پـیشینه تاریخی آنها در دو قرن گذشته و نقش انقلاب اسلامی در فرآیند بیداری اسلامی
دانلود متن کامل این پایان نامه در سایت abisho.ir |