برگزیده

لیست کاملی از کلمات و اصطلاحات خودمانی و عامیانه قسمت 347

پاشویه کردن-شستن پای بیمار با آب گرم نمکدار برای پایین آورد تب
دور و دراز-فراخ و وسیع
 

جزوه-کتابچه-دفترچه

زرد آلو عنک-نوعی زردآلوی نامرغوب و ترش

اره دادن و تیشه گرفتن(جنگ و دعوا داشتن)

حرف دهن خود را نفهمیدن-مزخرف گفتن-حرف بی ربط زدن

زیر و بالای کسی را جنباندن-زیر و بالا گفتن

توپ-پرشده-کامل-بی نیاز

آب و تاب(تکلف، لفت و لعاب، تفصیل)

حشر و نشر داشتن-نشست و برخاست داشتن دوستی و رفت و آمد داشتن

حق آب و گل داشتن-دارای امتیاز و اعتبار بودن

آتش بی‌دود-آفتاب-غضب

حق به جانب-دارای ظاهر مظلومانه و دروغین

 

توپ زدن-روی دست حریف برخاستن-کلک زدن

از پاشنه در کردن-پیاده راه درازی را طی کردن

اُق گرفتن-حالت تهوع پیدا کردن

چاقچوری-زنی که چاقچور می پوشد-زن باحجاب

جگر-عزیز-عزیز دلم
چپ بودن-چپ دست بودن-لوچ بودن-مخالف یودن
تو هچل افتادن-به دردسر افتادن-دچار مشکل شدن

خاکشیر مزاج-غلامباره-سازگار با هر جریانی

اسم شپش کسی منیژه خانم بودن-خودبزرگ‌بینی احمقانه داشتن

ریز بینی-نکته سنجی-دقت

دنده ی کسی خاریدن-میل به کتک خوردن داشتن-کرم داشتن-تن کسی خاریدن

 

پاتیل در رفته-پیر و شکسته

رو به رو کردن-در برابر هم وادار به اظهار عقیده کردن

انداختن باد به غبغب-تکبر کردن-قیافه گرفتن

به جان آمدن-به ستوه آوردن-به تنگ آوردن

از پیش بردن-با موفقیت انجام دادن

ازرق شامی(اخمو، ترشرو)
خبرکشی کردن-سخن چینی کردن
 

چُش گفتن-جلوگیری کردن-مانع شدن

روی دایره ریختن-روی داریه ریختن

اجاق‌کور-نازا-بی فرزند
در گوش کسی یاسین خواندن-اندرز بی هوده دادن-نصیحت کردن به کسی که نشنود

پا بَد-بد قدم

خورد رفتن-از بین رفتن قسمت اضافی در خیاطی-جذب شدن و حل شدن در چیزی

 

احتیاطی(نجس، ناپاک)

دار و دسته راه انداختن-برانگیختن یاران و طرفداران-ترتیب دادن گروه هواداران

در آستین داشتن-حاضر و آماده داشتن

تقلا-دست و پا زدن-کوشش زیاد

دانش سرای مقدماتی-آموزشگاه تربیت دبیر

پس پس رفتن-رو به عقب گام برداشتن

آفتابه گرفتن-آفتابه برداشتن

حلق آویز-به دار کشیده

 

از کیسه خوردن(از جیب خوردن)

ریزه میزه-ریزه پیزه

تاپ و توپ-سر و صدای ضربه-داد و فریاد

آت و آشغال-وسایل کهنه و بی‌مصرف

برگ زدن-حقه زدن-سر کسی کلاه گذاشتن-تقلب کردن

اردنگ-تیپا-لگدی با نوک پا

رنجیده شدن-آزرده خاطر شدن-آزرده دل شدن

آلنگ دولنگ(چیزهای بی‌هوده‌ای که به‌عنوان زینت به چیزی می‌آویزند)

دو پا در یک کفش کردن-سماجت و اصرار کردن

آن‌ها را خانم زاییده، ماها را کلفت؟(چرا آن‌ها را بر ما ترجیح می‌دهند؟ چرا به ما اجحاف می‌کنند؟)

بالای منبر رفتن-پر گویی کردن

دندان طمع از چیزی کشیدن-از چیزی چشم پوشیدن-دست کشیدن-رها کردن

دو دو زدن-تکان تکان خوردن

دار و دسته راه انداختن-برانگیختن یاران و طرفداران-ترتیب دادن گروه هواداران

از این حرف‌ها-مطالبی از آن‌گونه که پیش از این گفته شد

خُل-نیمه دیوانه-سفیه

خطایی-نوعیز آجر

استخوان لای زخم گذاشتن(بلاتکلیف گذاشتن، کاری را کش دادن)

پِت پِت-بالا و پایین رفتن شعله ی چراغ

ترشیده-غذایی که فاسد و ترش شده است-دختر خانه مانده و شوهر نکرده
خل بازی-حرکات غیر منطقی و غیر عاقلانه

دو دو زدن-تکان تکان خوردن

حلال زادگی-حلال زاده بودن-درست کردار بودن

پرچ کردن-فرو بردن میخ در چیزی و کوبیدن و پهن کردن سر آن

دده مطبخی-آدم کثیف و بد بو

تیار کردن-آماده کردن

رو کشیدن-به کسی برای نزدیکی کردن تکلیف کردن

افسار کسی را شل کردن-به کسی آزادی کمی دادن

آدم مقوایی(بی‌اراده، کسی که هیچ‌کاری نمی‌کند)

رنگ کردن کسی-گول زدن-فریب دادن کسی

تنه خوردن-وارد شدن فشار تنه ی کسی به تن کس دیگر

رگ و ریشه-خویشاوندان و بستگان

ذُق ذُق کردن-تیر کشیدن زخم-سوزش داشتن اندام دارای درد

پیداش کردن-کسی را یافتن-گیر آوردن

به درد خوردن-مفید بودن-به کاری آمدن

پر بودن خیک کسی-سیر بودن

بساز و بفروش-ساختن خانه ی بدون استحکام به قصد فروش

شماره ی نوشته : ١- ۹ / ۷

بی هوا-ناگهان-غفلتا-نا غافل-یک مرتبه

خاک به سری کردن-همبستر شدن زن با شوهر

تره بار-میوه ها و سبزی ها

چَک-سیلی-کشید

پشت چیزی گذاشتن-با پشتکار دنبال چیزی رفتن-کاری را با اراده ی محکم دنبال کردن

چمباتمه-حالت روی دو پا نشستن و زانوان را بغل کردن

ارواح شکمت(ارواح بابات)

چراغ الله-نگا. چراغ

اُق گرفتن-حالت تهوع پیدا کردن

باغ وحش-جایی برای نگهداری انواع حیوانات غیر اهلی

دلسوزه-سوختن دل از حسد و مانند آن
 

زحمت کش-کارگر-پیشه ور

زیر سبیل گذاشتن-تحمل کردن-به روی خود نیاوردن

از ترس مار توی دهان اژدها رفتن-از باران به ناودان پناه آوردن

زیر قول خود ردن-به گفته ی خود عمل نکردن-عهد خود را شکستن

چهار چوب-محدوده-قاب

از منبر پایین آمدن(از پرچانگی دست برداشتن، سخن را به پایان آوردن)

بوی قرمه سبزی دادن سر-با زدن حرف های خطرناک موجب خطر جانی یا دردسر خود شدن

 

اشکال‌تراشی(ایرادگیری، گره در کار اندازی)

دَدَر-بیرون-کوچه

زانو بند-پارچه ی کشی حلقه مانند که برای حفاظت زانو در برابر ضربه یا در رفتگی بزر آن می بندند

دور زدن-چرخیدن و تغییر جهت دادن

جاده کوبی-راه صاف کردن

چال کردن-گود کردن-دفن کردن-به خاک سپردن

رو شدن-آشکار شدن-فاش شدن

آسمان به ابرو پوشیدن-پنهان ساختن امر آشکار

آزگار-زمان دراز

آش هفت جوش(قضیه‌ی پیچیده)

دل کسی گرفتن-غمگین شدن-متاثر شدن

بلا گردان-چیزی یا کسی که جلوی آسیب و زیان را می گیرد

زنگ-زمان آموزش درس یا فاصله ی میان دو درس در مدرسه

تنقل انداختن-جا خوش کردن-پلاس شدن

چم کسی را گرفتن-دل کسی را به دست آوردن

دعوت نامه-نامه یا کارتی با درخواست شرکت در یک مجلس یا مراسم-اعلام آمادگی برای پذیرش مهمان در یک کشور دیگر

زیاده روی-افراط-اسراف

دهان کسی چاک و بست نداشتن-ناتوان بودن در رازداری

بد و بیراه-ناسزا-حرف زشت-گفته ی رکیک-متلک

رو انداختن-تقاضا و خواهش کردن

 
حاشا زدن-انکار کردن امر مسلم

اُق زدن-بالا آوردن

تف به روی تو-زهی بی شرم که تویی

چای قندپهلو-نگا. چای دیشلمه

جای کلاه سر آوردن-آن قدر ضعیف کش بودن که که اگر از او کلاه کسی را بخواهند سر او را به درگاه برد

پا برهنه-بدون کفش
پا به سال گذاشتن-بزرگ شدن

راه حل آسپرینی-راه حل موقت و غیر اصولی

درگذشت-مرگ

دست نماز-وضو

چِک کردن-وارسی و بازبینی کردن

پر و پا داشتن-پایه و اساس داشتن

افتادن تشت کسی از بام(رسوا شدن، باز شدن مشت کسی)

بلند کردن-دزدیدن-بیدارکردن از خواب-تور کردن

دوری-ظرف غذاخوری پهن

زبان دراز-بی ادب-گستاخ-کسی که با گستاخی خارج از حد خود سخن بگوید

باهاس-باید-بایست

ریش کسی را چسبیدن-یقه ی کسی را چسبیدن

آی زرشک(آی زکی)

زیر کاسه نیم کاسه داشتن-مکر و حیله ای در کار داشتن

خرناس-نگا. خُرخُر

الف کوفی-چیز کج-آلت تناسلی

پاخان-پشت هم اندازی-سفسطه کردن

حاجی من شریک-کسی که خود را داخل کاری می کند و مدعی شراکت می شود
تو دل شیر رفتن-جرات فراوان داشتن

زیادی-اضافی-بی مصرف-خارج از حد

بوسیدن و به تاقچه گذاشتن-ترک گفتن-کنار گذاشتن

زمین گیر-کسی که به سبب بیماری یا پیری نتواند از جای خود برخیزد

زلف-موهای جلو سر و بناگوش

چاخان بازی-حقه بازی-چرب زبانی-دروغ بافی

بنده منزل-خانه ی من

خال مَخال-خال خال

آن سفر(آن بار، آن دفعه)

دست برداشتن-صرف نظر کردن-چشم پوشی کردن-به حال خود رها کردن

بای بسم الله-اول کاری-آغاز چیزی

تیر کشیدن-درد کردن عضوی از بدن

چِک کشیدن-حواله کردن با بانک به وسیله ی چک

آتشی-تندخو-زودخشم

دندان گیر-قابل خوردن و جویدن-قابل توجه-پر سود

تند و تیز- تند تیز

دل ای دل کردن-آواز اندوهگین خواندن

چرم پاره-خرده های چرم در دکان کفاشی

حرف‌های بی‌ربط و صد تا یک قاز

آی زکی-در مقام ریشخند و تحقیر گفته می‌شود

بَزک-آرایش-چسان فسان

توپ و تشر آمدن-تهدید کردن-با فریاد کسی را خطاب کردن

پا توی کفش کسی کردن-با کسی در افتادن-به آزار کسی برخاستن

برداشتن-قبول کردن-اختیار کردن

توی پیاز خوابانیدن-برای فرصت لازم نگاه داشتن

چله خانه-محل ریاضت کشیدن

آفتاب از کدام طرف در آمده؟(چه عجب از این طرف‌ها؟!)

چهار چشمی-با دقت و مراقبت کامل

 
آهوی شیرافکن(چشم محبوب)

تیر کشیدن-درد کردن عضوی از بدن

چارلا-چهار لا-چهار تو

دو دستگی-اختلاف عقیده-عدم اتفاق
بی ریش-ناجوانمرد-نامرد

رجز خوانی-لاف زنی-دعوی

دامنگیر کسی بودن-کسی را گرفتار کردن

بالا تنه-از کمر به بالای بدن
در خود را گذاشتن-سکوت کردن-خفه شدن

از دل و دماغ افتادن-شور و نشاط خود را از دست دادن-بی‌حوصله شدن

دو پوسته-دو چیز به هم پیوسته

زینه-پله

خام کردن-فریب دادن-اغفال کردن

تُخم-اصل هرچیزی-دانه

ریخت-شکل و قیافه-سر و وضع

ترید- تلیت

دستی-پول نقدی که به عنوان وام کوتاه مدت از کسی می گیرند

استخوان در گلو داشتن(رنج و سختی کشیدن)
چارده معصوم-پیامبر اسلام و دخترش فاطمه و امام علی و یازده امام دیگر شیعیان

چیز دار-ثروتمند

 

به نعل و به میخ زدن-دو جانبه رفتار کردن-نه سیخ بسوزد نه کباب

دخترینه-دختر-مونث

استغفرالله-خدا نکند-خدای نکرده-هرگز

بو دادن-بوی بد دادن-مشکوک بودن

 

حیدری و نعمتی-گروه های دشمن هم

دستک-دفتر حساب

آفتاب از مغرب درآمدن-روز قیامت-رویدادی شگرف پیش آمدن

اوراق شدن-از هم پاشیدن-از کار افتادن

بنجل-جنس بدرد نخور-آدم بیکاره و بی مصرف

چرخ کار-کسی که با چرخ خیاطی کار و زندگی می کند

رگ ترکی-تعصب نژادی
زندگی-مال-وسایل کار و خانه
داغان کردن-از هم پاشاندن-متفرق کردن

داغ کسی به دل کسی ماندن-عزادار شدن کسی به دلیل مرگ عزیزی

در آستین داشتن-حاضر و آماده داشتن

 

دست از پا دراز تر-مایوس شده-ناموفق

بساط-جایی در کنار خیابان که دستفروشان کالاهای خود را عرضه می کنند

آمدن (چیزی) به کسی(تناسب داشتن (چیزی) به کسی)

جلو پوزه ی کسی را تیغه گرفتن-جلو فضولی های کسی را گرفتن

دزدیده-دزدکی

بند بودن دست-گرفتار بودن-مشغول به کاری بودن و به کار دیگری نرسیدن

جیک-صدا-آواز

درد و بلای کسی به جان خوردن-تعبیری تحقیرآمیز برای مقایسه ی دو نفر با یکدیگر که این یکی صفات آن دیگری را نداشته باشد

دَمَغ-افسرده-ناراحت-خیت

بیرون روش-اسهال-شکم روش

تو ذوق کسی خوردن-از سخن یا رفتاری دمغ شدن

به روز سگ افتادن-بدبخت و بیچاره شدن-به فلاکت افتادن

دنباله رو-پی رو-مقلد

خرج و برج-خرج و متعلقات آن

زاییدن زیر کاری-کاری را به دلیل دشواری به پایان نرساندن

اُرد(درخواست، سفارش، دستور)

اِحلیل خوردن(فریب خوردن)

دوبله ایستادن-نگه داشتن اتوموبیل در کنار یک اتوموبیل دیگر

خرفهم-فهماندن به ابله-شیر فهم

از کیسه شدن(هدر شدن، ضرر کردن)
بست زدن-کشیدن یک بست تریاک

دندان کسی پیش کسی گیر کردن-عاشق کسی شدن-شیفته ی کسی شدن

ریزه خورده-خرده ریزه-وسایل کم بهای خانه

چک و چانه زدن-چانه زدن-وراجی کردن-مذاکره ی فراوان کردن

چشته خور کردن کسی-کسی را از لطف خود بهره مند کردن

 

جزاندن-آزار و اذیت کردن

تب خال-جوشی که از شدت تب دور لب پدید آید

چگور پگوری-خوشگل-جذاب

خاک انداز-وسیله ای برای گردآوردن و حمل آشغال و زباله

انسان-آدم خوب و پایبند به اصول اخلاقی

اوستا چسک-فضول و مزاحم-سرخر

دراز نوشتن-مطلب را طول دادن-طومار نوشتن

انگولک کردن-سر به سر گذاشتن-با انگشت به چیزی ور رفتن-انگشت رساندن

خر دادن و خیار گرفتن-چیز گرانی را با چیز ارزان مبادله کردن-فریب خوردن در معامله

چروک انداختن-چین انداختن

زرت کسی قمصور شدن-به وضع بد و خنده داری از پا درآمدن-بیمار شدن-شکست خوردن

تن لش-به ناسزا: تنبل-بی مصرف-بی کاره

پیچ دادن-چیزی را پیچاندن-به گردش در آوردن

دراز به دراز-تعبیری برای کسی که مدتی دراز خوابیده است

دو دلی-تردید-بی تصمیمی

توی هم رفتن سگرمه-گره بر ابرو زدن بر اثر خشم

خاطره-یادگار

از زیر بته عمل آمدن-خانواده و اصل و نسبی نداشتن

چل زن-زن کوتاه قد

پنجه ی ابوالفضل-ورقه ی برنجی یا نقره ای که به شکل کف دست و انگشتان بریده شده است

دله-ظرف حلبی

بی می خمار بودن-نخورده مست بودن-برای انجام کاری آمادگی بسیار داشتن

از منبر پایین آمدن-از پرچانگی دست برداشتن-سخن را به پایان آوردن

آواز خر در چمن(آواز ناخوش و گوش‌خراش)

چشم زخم-اثر بد از نگاه یا کلام-آسیب اندک

ته ریش گذاشتن-کمی ریش بر صورت نگهداشتن

تک و تنها-یکه و تنها-به تنهایی

دستی به سر و صورت کشیدن-خود را مرتب کردن-آرایش کردن

پرت شدن حواس-از موضوع دور افتادن

الفرار-گریز-بگریز !

آینه‌ی هفت‌جوش-خورشید

چاشنی-آن چه که برای به تر کردن مزه ی غذا در آن می ریزند-آن چه که برای منفجر شدن در چیزی کار می گذارند

اگر و مگر کردن(شرط و بهانه آوردن)

زنگ دندان ماندن-زمان درازی گرسنه ماندن

دست خوش !-آفرین

خرخاری-همدیگر را خاراندن

پوست کنده-رک و بی پرده

آشنایی دادن-خود را معرفی کردن

آتش بی‌باد(ظلم، می)

حاضر به یراق-حاضر و آماده

روغن مالی-روغن زدن به دستگاه

بی سر و ته-بی معنی-بی هوده-بی نظم

راست رفتن-مستقیم رفتن-بدون دردسر رفتن

روکش درکش کردن-ساخت و پاخت کردن

چاتمه-چند تفنگ که یه صورت ضربدر به هم تکیه داده اند

روی کسی را به زمین انداختن-درخواست کسی را رد کردن

خر-نفهم و کودن-بزرگ-زیاد

دل واپس-نگران-چشم به راه-مضطرب

بالای منبر رفتن-پر گویی کردن

اسپند روی آتش بودن-سخت نگران و دلواپس بودن-آرام و قرار نداشتن

جاخالی رفتن-به دیدن خانواده ی مسافر رفتن

چل و یک منبر روشن کردن-چهل و یک شمع نذری در چهل و یک مجلس روضه خوانی

پیر کردن-کسی را بر اثر آزار زیاد فرسوده کردن

از جمله‌ی کسانی نبودن که مخاطب گوینده‌ی جمله را از آنان پنداشته است

چاق کردن غلیان-آماده کردن غلیان برای کشیدن

از کسی رودست خوردن(از کسی فریب خوردن)

آستین افشاندن-رقصیدن-انکارنمودن-انعام دادن

پَرِ گوش و-پره لاله ی گوش

از بن دندان(از ته دل، با میل و رغبت)

انگشت زدن-انگشت در چیزی فرو بردن-امضاء کردن با اثر انگشت
به دردسر انداختن کسی-کسی را به وضع دشواری دچار کردن

پیمانی-استخدام غیر رسمی

به حرف کشیدن- به حرف آوردن کسی

پیش پرده-نمایشی کوتاه پیش از آغاز نمایش اصلی

دیوانه بازی-انجام کارهای ابلهانه و نابخردانه

خوش غیرت-در زبان لوطیان گاه نشانه ی اعجاب و گاه دشنامی است به جای بی غیرت

رنگ گذاشتن و رنگ برداشتن-رنگ به رنگ شدن

دل و قلوه ای-کسی که دل و قلوه می فروشد

زیر سر کسی بودن-مسئول کاری بودن-در کاری دست داشتن

بار گردن کسی گذاشتن-کاری را به زور و اصرار به عهده ی کسی گذاشتن

دست به کیسه شدن-آماده ی پرداخت پول شدن

پر و پا داشتن-پایه و اساس داشتن

چوب-واحد پول در معاملات بازاری برابر با هزار تومان

خیط کاشتن-خطا کردن
تاخیر بردار-قابل عقب انداختن

تک پَر-نوعی حرکت در ورزش باستانی

جوشی کردن خود-خود را عصبانی کردن

از کیسه شدن-هدر شدن-ضرر کردن

زیر گوش کسی زدن-به کسی سیلی زدن

پیش خر کردن-پیش از موعد خریدن

چرچر کردن-از ثروت بادآورده ای روزگار گذراندن

چاپ خوردن-به چاپ رسیدن

 

تله کاشتن پیش پای کسی-به کسی کلک زدن-کسی را گیر انداختن

خواب دیدن برای کسی-نقشه کشیدن برای استفاده یا کوبیدن کسی

خوش اندام-خوش هیکل-خوش اندازه و برازنده

امان کسی را بریدن-کسی را درمانده و بیچاره کردن

زُل زدن-خیره نگاه کردن

جان دادن برای چیزی-برای چیزی سخت مناسب بودن

آفتاب روی پشت بام جمع کردن(کاملا تنگدست بودن)
چس مال کردن-لباس یا ظزفی را سرسری و با بی دقتی شستن
رج کردن-رج بستن

دست و پنجه نرم کردن-گلاویز شدن-جنگیدن

چشم چران-کسی که چشمش به دنبال زیبارویان باشد

ژست آمدن-برای افاده حالت به اندام و چهره دادن

خیر ندیده-نفرینی است به معنی امیدوارم خیر نبیند

چَپَری بی-درنگ-به سرعت

ریش گرفتن-دست به ریش کشیدن-پادر میانی کردن-تقاضا و خواهش کردن

خیس آب شدن-سر تا پا تر شدن

آب به ‌زیر کسی آمدن-سراسیمه شدن

خط یازده سوار شدن-پیاده رفتن

بله قربان گو-چاپلوس-متملق

حساب خرده-اختلاف کوچک-خرده حساب-بدهکاری مختصر

اگشت توی شیر زدن و مایه گرفتن برای کسی-برای کسی نقشه کشیدن-از کسی بد گفتن

دود چراغ-کشیدن شیره

آفتاب‌نشین کردن کسی-کسی را از هستی ساقط کردن-خانه‌خراب کردن

جُعلق-آدم بی سر و پا و بی ادب

خایه قوچی-نوعی شیشه ی کوچک بیضی شکل

آستین‌سرخود(هر چیزی که وسیله‌ی کاربردش همراهش است)

آفتاب گز کردن-ولگردی کردن

اطفال باغ-گل‌های تازه

دست به آب رسانیدن-به دستشویی رفتن-به توالت رفتن

از پیش بردن-با موفقیت انجام دادن

چسی در کردن-نگا. چسی آمدن

ته چین-نوعی پلو که در آن گوشت بره یا مرغ پخته را در ته دیگ می گذارند

از خشت افتادن-بدنیا آمدن

حسینقلی خانی-با هرج و مرج-بی قانون

 
از دل و دماغ افتادن(شور و نشاط خود را از دست دادن، بی‌حوصله شدن)

مطلب دیگر :
در نهایت، کلید فاصله ستون ها در سازه فضاکار آشکار شد

بِر و بِر-زُل-نگاه یکریز

بدلی-تقلبی-جنس بد

پر ادعا-متکبر-از خود راضی-قمپز در کن

پشت بند-به دنبال-در ادامه-چیزی که پس از چیز دیگری بنوشند یا بخورند

پاردم ساییده-کهنه کار-ناقلا

خوش مشرب-خوش معاشرت-اهل گفت و گو

پلاسیدن-پژمرده شدن-از دست رفتن تازگی و شادابی

زبان نفهم-کودن-بی شعور

اهل حال-دوستدار تفریح و خوش‌گذرانی

پُرکوب-حرکت سریع و پر صدا

خِرخِره-حلق-حلقوم

زیر پای کسی را جارو کردن-سبب اخراج کسی از کاری یا جایی شدن

چل مرد-مرد کوتاه قد

بد بیاری-بد شانسی-ناسازگاری بخت-چپلی

ابرو زدن(رضا دادن، اشاره کردن)

از سر باز کردن-دور کردن-رفع مزاحمت کردن

 

دردانه ی حسن کبابی-بچه ی لوس

از بر بودن-مطلبی را در حافظه داشتن

پس دادن درس-پاسخ دادن به پرسش های درسی

زیر زبان کشی-با زرنگی از کسی حرف بیرون کشیدن-زیر پا کشی

بغداد آباد-شکم سیر

تیغ زدن-باج گرفتن-پول گرفتن و پس ندادن-جیب کسی را خالی کردن

رو دست کسی بلند شدن-از کسی پیشی گرفتن-با کسی رقابت کردن

اَجق وَجق-چیزی با رنگ‌های تند و زننده-دارای ترکیب ناهماهنگ

خوب کردن-درمان کردن-شفا دادن

جان به جان آفرین تسلیم کردن-مردن-درگذشتن

از قلم انداختن(از یاد بردن، مورد بی‌توجهی قرار دادن)

خودکشی کردن-با رنج فراوان کاری را به پایان بردن
به له له افتادن-از شدت تشنگی مانند سگ زبان خود را از دهان خارج ساختن
از کسی کشیدن(از کسی رنج کشیدن)

آستین از چشم برداشتن-آشکارا گریستن

به جوش آوردن خون کسی-کسی را به اوج عصبانیت رساندن

دُم کسی را توی بشقاب گذاشتن-به طنز کسی را محترم شمردن

زرد کردن-بسیار ترسیدن-از ترس وادادن-کاری را خراب کردن

دیدن چیزی از چشم کسی-از او دانستن-به حساب او گذاشتن

خدابیامرزی-درخواست بخشش

پخمه-بی عرضه-خجالتی-ترسو

 

تند رفتن-دور برداشتن-زیاده روی کردن-از حد خود تجاوز کردن

چروک خورده-چین خورده-ناصاف شده

آمد داشتن-فرخنده و میمون بودن

آب از آتش برآوردن-کار محال کردن

درد و بلا-نفرینی است چون زهر مار-کوفت-مرض و مانند این ها

رو به راه کردن-آماده و مهیا کردن

دل واپسی-نگرانی-اضطراب

با پنبه سر بریدن-با نرمی و تدبیر آزار و آسیب رساندن

چاقچور-شلوار گشاد و بلند و کف دار زنانه که آن را بر روی شلیته و تنبان می پوشیدند

زبیل-آشغال-زباله

انگشت به دهان نهادن(متحیر ماندن)

پول چای دادن-انعام دادن

اردک رفتن، غاز آمدن-دست از پا درازتر برگشتن
به اسم خود جا زدن-از آن خود وانمودن

دست به گردن-در حال معاشقه-سریع الوصول

خط افتادن-خراش افتادن

رک گویی-صاف و پوست کنده حرف زدن

آب مروارید-تار شدن عدسی چشم

دندات روی جگر گذاشتن-طاقت آوردن-تحمل کردن-تاب آوردن

بلا گردان-چیزی یا کسی که جلوی آسیب و زیان را می گیرد

ژست دادن-تنظیم وضع و حالت و قیافه برای عکس گرفتن

درگذشتن-صرف نظر کردن-مردن

خِطَب-جزیی از جهاز شتر

تو ذوق کسی خوردن-از سخن یا رفتاری دمغ شدن

رگ و ریشه-خویشاوندان و بستگان

زاغ گرفتن-مسخره کردن-شیشکی بستن

زدن به تخته-برای جلوگیری از چشم زخم و برای تعریف و تشویق گفته می شود

آب آتش مزاج-می سرخ

از دور دستی برآتش داشتن-آشنایی سطحی و ناکافی با چیزی داشتن

آت و آشغال(وسایل کهنه و بی‌مصرف)

جفت و جلا کردن-مرتب کردن-حقه جور کردن

ریختن توی دست و پا-فراوان یودن-همه جا پیدا شدن

پت و پاره-ژنده-فرسوده

بد زبان- بد دهن

 

آش هفت جوش(قضیه‌ی پیچیده)

پیشانی-بخت و اقبال-طالع

چشم زاغ-بی شرم

ژلاتین-ماده ای لزج و چسبنده که آن را از گلیسیرین و قند و آب و آمونیاک می سازند

دار و دیزی-لوازم اندک و ناچیز و ارزان خانه

دهنی کردن-آب دهان زدن به غذا یا چیزی

بی چشم و رو-ناسپاس-حق ناشناس-ناشکر

پس گردنی-زدن با کف دست به پشت گردن کسی

ابزارفروشی-فروشگاه وسایل خاص و ابزار یدکی
دنده ی کسی خاریدن-میل به کتک خوردن داشتن-کرم داشتن-تن کسی خاریدن

در پاسخ به زنگ تلفن یا خانه می‌گویند (یعنی می‌شنوم)

بور شدن-دماغ سوخته شدن-خجالت زده شدن

بُز آوردن-بد آوردن-بد شانسی آوردن
چک و چانه-کنایه از دهان

چغل خور-سخن چین

چینه-دیوار گلی

زُل زُل-نگاه کردن زل زدن

اقبال کسی به برج ریق بودن-بداقبال بودن

پا افتادن-اتفاق افتادن-پیش آمدن
دست کسی رو شدن-مچ کسی باز شدن-حیله ی کسی آشکار شدن

آویزان کسی شدن(طفیلی کسی شدن)

ته ریش گذاشتن-کمی ریش بر صورت نگهداشتن

رو به قبله کردن-کسی را که درحال مرگ است رو به قبله خواباندن

به سر کشیدن-یکباره نوشیدن-بالا انداختن

تپلی-گرد و چاق

ازقحطی‌درآمده-گرسنه‌چشم-آدم ندید‌بدید

 

تناسب داشتن (چیزی) به کسی

 

تَخم-مهمل تَخم

جفت-به هم چسبیده-جا افتاده-مرتب-نر و ماده-دو گاو که برای شخم زدن به کار می برند

حال آمدن دل-بازیافتن نشاط-برطرف شدن خستگی

چشم انتظار-منتظر-چشم به راه

درز را آب دادن-از راه به در شدن

تِلِک و تُلُک-کار مختصر و محقری داشتن
خِطَب-جزیی از جهاز شتر

روکش درکش کردن-ساخت و پاخت کردن

تو روی کسی چیزی گفتن-رو در روی کسی چیزی گفتن

دکان کسی را تخته کردن-کسب کسی را از رونق انداختن-دست کسی را از چیزی کوتاه کردن

خدا گرفتن-به عذاب خدا گرفتار شدن-بدبخت شدن

ترگل ورگل-خوش سر و وضع-تر و تمیز

دست به نقد-بی درنگ-زود-فورن

دق دلی-دق دل

خرمن-انبوه و پرپشت

چتری-به شکل نیم دایره-قوسی

خرج از کیسه ی خلیفه کردن-از مال دیگران خرج کردن

خوش ترکیب-نگا. خوش تراش

اشک تمساح(گریه ی دروغین)

تنبان فاطی- برای فاطی تنبان نشدن

خوش سر و زبان-خوش سخن-شیرین گفتار-حراف

به دل آوردن-در خاطر نگاه داشتن-از یاد نیردن

جان به جان کسی کردن-محبت بی اندازه به کسی کردن

چوب حرفی-چوب کوچکی که به دست کودکان می دادند تا روی سطر های کتاب بگذارد و آن ها را بخواند

آواز شدن-شهره شدن

خوش معامله-خوش حساب-کسی که آلت تناسلی قوی دارد
رضا قورتکی-بی حساب و کتاب-بی اساس

بنا را بر چیزی گذاشتن-قرار را بر چیزی گذاشتن-چیزی را ماخذ گذاشتن

رنگ پریدگی-بی رنگ شدن چهره از ترس یا خشم یا بیماری-رنگ باختگی

بند و بار-قید های اجتماعی-آداب زندگی

 

دزد زده-سرقت شده

رفتن گوش-ناراحت شدن گوش از سر و صدا

آینه‌ی دست-تیغ و خنجر

پس انداختن-جمع کردن پول-بچه به دنیا آوردن-به عقب انداختن

در و تخته را مهر کردن-سکوت کردن-دست کشیدن
 

دست از پا دراز تر-مایوس شده-ناموفق

آسمان به زمین آمدن-رویدادی مهم و عجیب پیش آمدن

حمله گرفتن-غش کردن

دَمَر-دراز کشیده روی سینه و شکم
 

آش پختن برای کسی(کسی را برای آزار کسی برانگیختن، برای کسی توطئه‌ای ترتیب دادن)

خراشه-تراشه-خرده ی چوب

تو بمیری-سوگندی در مقام تهدید

آدم نچسب(کسی که جاذبه‌ای ندارد و علاقه دیگران را جلب نمی‌کند)
از کمر افتادن-از خستگی زیاد از کار افتادن-ناتوان شدن در امر جنسی

چس محل کردن-بی اعتنایی کردن

آتش بی‌دود-آفتاب-غضب

زیپ دهن را کشیدن-حرف نزدن-دهان را بستن

چشم و دل سیر-کسی که به مال و منال دنیا بی اعتنا است

اسکلت‌بندی(طرح‌ریزی، زیرسازی)

حرف بَری کردن-سخن چینی کردن-خبرچینی کردن

تک و تا-جنب و جوش

برداشت کردن-فهمیدن-گرفتن پول از حساب-درو کردن محصول کشاورزی

دَم ِ قیچی-بریده ها و ریزه های پارچه

دمپایی-کفش راحتی خانه

پنزر- پندر

دوام کردن-دوام آوردن

توالت کردن-آرایش کردن

دوسیه-پرونده

خان خانی-پر هرج و مرج-ملوک الطوایفی

این پهلو آن پهلو شدن(این دنده آن دنده شدن، غلتیدن از پهلویی به پهلوی دیگر)

دل کسی را زدن-سیر شدن از چیزی-بی میل و رغبت شدن نسبت به چیزی یا کسی

تاب خوردن-بازی کردن با تاب-پیچ و خم برداشتن

چاقچوری-زنی که چاقچور می پوشد-زن باحجاب

پول چایی-انعام-بخشش

دیوان کردن-انتقام گرفتن-قصاص گرفتن

تو پوست کسی افتادن-کسی را وسوسه کردن

چشتان بالا-بالا و پایین کردن بچه و قربان صدقه ی او رفتن

اوراق شدن-از هم پاشیدن-از کار افتادن

پشت هم انداز-حقه باز-حیله گر

پشتی-بالش-حمایت

پای کسی به سنگ آمدن-از سر بی تجربگی و خامی شکست خوردن

از هفت دولت آزاد بودن(شاد و آزاد بدون نگرانی از قضاوت دیگران زندگی کردن)

رشته ی کلام به دست گرفتن-آغاز به سخن کردن-سخن را دنبال کردن

دست شما درد نکند-از شما سپاس گزارم

برادر زن-برادرِ زن هر مرد

دل گرفتگی-غم-غمگین بودن

چلوزیدن-خشک شدن-پلاسیدن

جود بازی درآوردن-ننه من غریبم بازی درآوردن-از امری که ترسناک نیست اظهار وحشت کردن

چتولی نشستن-جمع و جور نشستن

پا-حریف

خرابکاری-به هم زدن نظم-ایجاد اختلال-آلودن بستر و لباس-تروریسم

چله نشستن-بیرون نیامدن از خانه-خانه نشین شدن

جار و جنجال-داد و فریاد-نزاع و کشمکش

بفرما زدن-تعارف کردن

خیال کسی تخت بودن-آسوده خیال بودن-کاملن مطمئن بودن

آرواره‌ی کسی لق بودن-سرنگهدار نبودن-پرچانه بودن

تنگ گذاشتن-زیر فشار قرار دادن

آجیل مشکل‌گشا(آجیلی که برای گشایش کار می‌خرند و بین مردم متدین پخش می‌کنند)

زیر در رو-گریزان-گریز پا-شانه خالی کن

دراز نوشتن-مطلب را طول دادن-طومار نوشتن

پاشنه نخواب-کنایه از مویی که از نیمه ی پشت بریده و سر آن رو به بالا باشد

توپ ِ توپ-ثروتمند-بی نیاز

دهن-واحد آواز خواندن

دبش-گس-دارای مزه ی ترش و گزنده

چپ دادن-رد کردن

تنه زدن-با تنه به کسی ضربه زدن

تک و تا-جنب و جوش

تو هم رفتن-اوقات تلخ شدن-ناراحت شدن

خان خانی-پر هرج و مرج-ملوک الطوایفی

چرب کردن سبیل-رشوه دادن-حق السکوت دادن
پیش زدن-جلو زدن-سبقت گرفتن
 

جالباسی-کمد لباس-جا رختی

از آب گل آلود ماهی گرفتن(از اوضاع درهم و آشفته بهره گرفتن)
آفتابگیر-جایی که آفتاب بر آن بتابد-سایبان-چتر آفتابی

ذُق ذُق کردن-تیر کشیدن زخم-سوزش داشتن اندام دارای درد

پشه زدن-نیش زدن پشه

پرت کردن حواس-حواس را از اصل موضوع منحرف کردن

خودکشی کردن-با رنج فراوان کاری را به پایان بردن

در آش رشته گوشت دیدن-چیزی غیرمنتظره و دور از انتظار دیدن

بند آمدن-متوقف شدن

این تو بمیری از آن تو بمیری‌ها نیست-از این گرفتاری به‌سادگی دفعات پیش رها نمی‌توان شد

امروزه روز-این روزها-در این دوره و زمانه

از جلوی کسی در آمدن-در برابر کسی مقاومت کردن

دک و پوز-دهان و لب و دندان

بی پا-از تاب و توان افتاده-فرسوده

خام طمع-پر طمع و حریص-پر توقع

خاطر خواه-عاشق-دل باخته
خوش منظره-خوش نما-زیبا

ریشو-دارای ریش بلند

ذُق ذُق زدن-سوزش داشتن زخم

از خشت افتادن-بدنیا آمدن

دلپخت-پختن مغر چیزی

پِتل پُرت-بیان عامیانه ی پترزبورگ-جای بسیار دور

جفت بودن-در جای خود قرار داشتن

پیچ خوردن-در خلاف جهت-حرکت کردن-پیچانده شدن استخوان

به خدا سپردن-برای کسی آرزوی امنیت در پناه خدا کردن

چلاندن-فشار دادن برای آب گرفتن

تو خیک کسی فرو رفتن-کلاه سر کسی گذاشتن-به کسی قالب کردن

رنگ آمیزی-آمیختن رنگ های گوناگون به هم

پاچه ی کسی را گرفتن-بی جهت و بی مقدمه برکسی آشفتن

دق کردن-از غصه مردن

چرخ کسی را چنبر کردن-به اصرار کسی را به کار واداشتن-پیله کردن

از گل نازک‌تر به کسی نگفتن(با کسی سخت مهربان و پرمحبت رفتار کردن)

چاییدن-سرما خوردن-زکام کردن

روی خون افتادن زن آبستن-بچه انداختن
تو سر چیزی زدن-از ارزش واقعی چیزی کاستن
خودفروشی کردن-فاخشگی کردن-خیانت کردن
آواز خر در چمن(آواز ناخوش و گوش‌خراش)
از زور پسی به گربه آقا عمو گفتن(با دشمنی که دفع آن نمی‌توان، مدارا کردن)

ژست-طرز حرکت و رفتار شخص

پیشمرگ-فدایی-کسی که برای مرگ پیشقدم می شود
خشکه بی آب-نوعی فولاد که آهن و چدن را با آن می تراشند

به خط کردن-به صف کشیدن

استخوان لای زخم گذاشتن-بلاتکلیف گذاشتن-کاری را کش دادن

آمیزقلمدون(میرزا‌بنویس، کاتب)

چیلک دان کسی را تکاندن-کسی را وادار با افشای رازش کردن

تمرگیدن-با تحقیر و خشونت نشستن

آتش سوزاندن-شیطنت و شرارت کردن

ادرار کوچک-شاش

دیر به دیر-هر از گاهی-هر از چندی-دیر دیر

بالا کشیدن-مال کسی را به ناحق خوردن

چس مال کردن-لباس یا ظزفی را سرسری و با بی دقتی شستن

الیسون و ولیسون(وردی است که برای کسانی که منتظرشان هستند می‌خوانند)

ریپال کسی را در آوردن-پدر کسی را در آوردن

پِخ پِخ کردن-سر بریدن در زبان کودکان

راحتی-دمپایی

 

خیس کرده-تر کرده-در آب قرار داده

دود چراغ خوردن-زحمت کشیدن-تحمل رنج کردن-استخوان خرد کردن

این جور که بویش می‌آید(چنان که از ظواهر امر پیدا است، از فرار معلوم)

چیز به هم بافتن-راست و دروغ سر هم کردن

رشته برشته-حرف های بی هوده و بی معنی

استخوان در گلو داشتن(رنج و سختی کشیدن)

دست کردن-دست فرو بردن

از رو بردن(خجالت دادن، مقاومت حریف را در هم شکستن)

چپری آمدن-زود آمدن

دست به عصا راه رفتن-با احتیاط رفتار کردن-بسیار محتاط بودن

چتر شدن-بر سر کسی خراب شدن-ناگهانی مهمان رسیدن

پدر کسی پیش چشمش آمدن-رنج و آزار بسیار دیدن

پس انداز کردن-پول کنار گذاشتن-صرفه جویی کردن

زدن نفوس بد-گفته ی کسی را به فال بد گرفتن-فال زدن

چشم دراندن-دقت زیاد کردن

دختراندر-نادختری-دختری که از شوهر یا زن دیگری باشد

جد و آباد درآوردن و گفتن-دشنام دادن-ناسزا گفتن

حال کردن-لذت بردن

رفتن توی بحر چیزی یا کسی-در چیزی یا رفتار کسی دقیق شدن

زن و بچه-اهل و عیال-زن و فرزند

آش دهن سوزی نبودن(زیاد جالب نبودن، اهمیت زیادی نداشتن)

بی هوا-ناگهان-غفلتا-نا غافل-یک مرتبه

خستگی در کردن-استراحت کردن

اوضاع احوال-وضع و حال

بالا خانه-اتاقی که بر روی آخرین طبقه ساخته می شود

اهل عمل-کسی که کم‌تر حرف می‌زند و بیش‌تر عمل می‌کند

چاله میدان-نگا. چاله خرکشی

تمدن-شهری گری- مجازن: تربیت و ادب

از سر وا کردن(کاری را سرسری انجام دادن)

آسمان با زمین دوختن-داشتن کمال مهارت در تیراندازی

چرند بافتن-یاوه گفتن-حرف بی هوده زدن

حال کسی را جا آوردن-نگا. حال آوردن

بخار-توانایی-شایستگی

به خود پیچیدن-ناخوش شدن-عتاب کردن

زیادی-اضافی-بی مصرف-خارج از حد

از آب درآوردن(عمل آوردن، انجام دادن)

خورد و خوراک-خوردنی-آذوقه

پات-بی آبرو-بی تربیت

داغ به دل یخ گذاشتن-کاری بی هوده و بی اهمیت کردن

(به زبان کودکان) زخم شدن

دیالله-زود باش دیگه !

پاشنه ترکیده-بی سر و پا-آدم پست

پا در رکاب-حاضر و آماده

خواه و ناخواه-از روی میل یا اجبار

چس گره زدن-نهایت خست به خرج دادن

در لاک خود فرو رفتن-کاری به کار دیگران نداشتن

به چشم آمدن-قابل توجه بودن-ارزش داشتن

خرج جیب-توجیبی-خرج غیر لازم

از کرگی دم نداشتن خر-نهایت پشیمانی و انصراف از ادامه‌ی کاری

بوق سحر-نزدیک صبح-سحرگاهان

جانمی-کلمه ای که در مقام خوش آمد و تقدیر از کسی می گویند
از حال رفتن-بی‌حال شدن-غش کردن
پینه-وصله-پوست سخت شده
چیزی بار کسی نبودن-علم و آگاهی نداشتن-شعور نداشتن
آمادگی و شوق بسیار برای کاری داشتن
آب‌زیرکاه-حیله گر-فتنه انگیز-دو رو

پیر کردن-کسی را بر اثر آزار زیاد فرسوده کردن

آپارتی-زن بی‌حیا و بدزبان-سلیطه-پاچه‌ورمالیده

جِر انداختن کسی را-اوقات کسی را تلخ کردن-خشمگین کردن کسی

خام کردن-فریب دادن-اغفال کردن

بی پایه-دروغ-پوچ

ز ِق زدن-نق نق کردن بچه که مقدمه ی فریادهای و گریه های بعدی است

پِخ-صدایی برای ترسانیدن کسی

راست آمدن-درست درآمدن حدس و پیش بینی

خدا کند-ای کاش

آمیزقلمدون-میرزا‌بنویس-کاتب

چشم و گوش بسته-بی تجربه و بی اطلاع
در دهان ها افتادن-شایع شدن-شهرت یافتن

امان کسی را بریدن-کسی را درمانده و بیچاره کردن

بد قدم-نامبارک-بد شگون
جان به سر شدن-بی قرار شدن-سخت نگران شدن

بر گرده ی کسی سوار شدن-کسی را زیر فرمان خود آوردن

در آوردن تقلید-ادای کسی را در آوردن-مسخره کردن

جیغ کشیدن-نگا. جیغ زدن

خانه دار-رنی که اداره امور خانه را بر عهده دارد-کدبانو-زنی که شاغل نیست

پاتی کردن-باد دادن خرمن

خُلق تنگ-عصبانی-خشمگین

بابا غوری-نابینا-کور
خون گرفته ی کسی بودن-در برابر کسی مسئول بودن

ترکمون زده-نوعی دشنام است. توهینی برای زاییدن یا خراب کاری

حکایت-بسیار مهم-چیز عجیب

به تور زدن- به تور انداختن

خاطر نشان کردن-یادآوری کردن-تذکر دادن
آفتابه‌دزد(دزدی که به ربودن چیزهای بی‌ارزش بسنده می‌کند)

بیخ ریش کسی ماندن-روی دست کسی ماندن

دقه-دقیقه

زدن برای کسی-پشت سر کسی بدگویی کردن-مورد بدبینی قرار دادن

چادر سر کردن-چادر پوشیدن

بند را آب دادن-فرصتی را از دست دادن-خود را لو دادن-رسوایی به بار آوردن

دروغ دون-مطالب نادرست و سراسر دروغ

پینکی رفتن-چرت زدن

دایه-زن شیر دهنده-قابله-پرستار بچه
تن کسی خاریدن-خواهان آزار بودن-دنبال دردسر بودن

افتادن تشت کسی از بام(رسوا شدن، باز شدن مشت کسی)

از زورِ-از شدت-از بسیاری

خان خانم ها-محترم ترین خانم ها-بیش تر به دختر بچه گفته می شود

حدمتکار-مستخدم

 
روان کردن-از بر کردن
تت و پت-لکنت زبان

حیوونی-نگا. حیوانکی

آماده‌باش-حالت آماده بودن برای رویارویی با خطر